روزها در سینه ام یادت چه غوغا میکند
روزها در سینه ام یادت چه غوغا میکند
شب که شد عشقت غزل را خوب،،احیا میکند
سینه ام از دردت هر روزش پر از تاب و تب است
کِش مکش دارد ولی دردت مدارا میکند
راهِ دور و فاصله گردیده یک آفت به جان
بهر دیدارت دلم این پا و آن پا میکند
این چنین عشقی به دل افتاده اما دوری ات
مثل یک مرثیّه اینجا بغضِ دل وا میکند
گر چه از حالم خبر داری ولی این هم بدان
روحِ من در هر غزل عشقت هویدا میکند
هستی ام هستی و میدانی خودت لیلای دل
قلب مجنونم تو را در خویش مأوا میکند
شب که شد عشقت غزل را خوب،،احیا میکند
سینه ام از دردت هر روزش پر از تاب و تب است
کِش مکش دارد ولی دردت مدارا میکند
راهِ دور و فاصله گردیده یک آفت به جان
بهر دیدارت دلم این پا و آن پا میکند
این چنین عشقی به دل افتاده اما دوری ات
مثل یک مرثیّه اینجا بغضِ دل وا میکند
گر چه از حالم خبر داری ولی این هم بدان
روحِ من در هر غزل عشقت هویدا میکند
هستی ام هستی و میدانی خودت لیلای دل
قلب مجنونم تو را در خویش مأوا میکند
۴.۶k
۰۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.