پارت : 65
پارت : 65
تهیونگ : ( گریه میکنه)
هوپی : چی شد؟
ته : هق جی یو و جی هو اونا بخاطره من نمیتونن مثله سونگ یو هق داخله ارامش هق باشن
جیمین : درسته...
جیمین : اونا بخاطره تو توی اون وضعیت افتادن ولی الان بخاطره تو ام دارن نجات پیدا میکنن
ته : و، ولی
یونگی : ساکت ته جیمین داره راست میگه
نامی : الانم بیا بریم یه ابی به دست و صورتت بزنیم دخترت و نوه هات نباید اینطوری ببیننت
مگه نه پسر؟
ته : او، اوهوم
( تهیونگ و نامجون رفتن)
جین : واقعا دیگه نمیدونم باید چیکار کنیم که دیگه احساسه گناه نکنه
کوک : مطمئنن نمیتونیم کاری کنیم چون این احساسه گناه همیشه باهاش هست
هوپی : ولی ما از بچگی تا الان دوستای همیم یه طور میشه گفت خانواده یه همیم نه دوسته هم
هوپی : اوهوم
یونگی : شاید بتونه با دیدنه بارام خودشو ببخشه
جیمین : اره شاید اگه بارام ببخشش خوب بشه
جین : واقعا دیگه نمیدونم
جیمین : اوفففف
ــــــــــــــــــــــــــــ یونجون ویوـــــــــــــــــــــــــــ
داخله اتاقم نشسته بودم و از استرس داخله یک ساعت 6 بار رفتم توالت
یعنی بچه هام منو به عنوانه پدرشون قبول میکنن؟
اومممم نمیدونم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خببببب این فیکم تا چند پارت دیگه تمام میشه
حقیقتا دیگه خودمم ازش خسته شدم ولی باید تمامش کنم
تهیونگ : ( گریه میکنه)
هوپی : چی شد؟
ته : هق جی یو و جی هو اونا بخاطره من نمیتونن مثله سونگ یو هق داخله ارامش هق باشن
جیمین : درسته...
جیمین : اونا بخاطره تو توی اون وضعیت افتادن ولی الان بخاطره تو ام دارن نجات پیدا میکنن
ته : و، ولی
یونگی : ساکت ته جیمین داره راست میگه
نامی : الانم بیا بریم یه ابی به دست و صورتت بزنیم دخترت و نوه هات نباید اینطوری ببیننت
مگه نه پسر؟
ته : او، اوهوم
( تهیونگ و نامجون رفتن)
جین : واقعا دیگه نمیدونم باید چیکار کنیم که دیگه احساسه گناه نکنه
کوک : مطمئنن نمیتونیم کاری کنیم چون این احساسه گناه همیشه باهاش هست
هوپی : ولی ما از بچگی تا الان دوستای همیم یه طور میشه گفت خانواده یه همیم نه دوسته هم
هوپی : اوهوم
یونگی : شاید بتونه با دیدنه بارام خودشو ببخشه
جیمین : اره شاید اگه بارام ببخشش خوب بشه
جین : واقعا دیگه نمیدونم
جیمین : اوفففف
ــــــــــــــــــــــــــــ یونجون ویوـــــــــــــــــــــــــــ
داخله اتاقم نشسته بودم و از استرس داخله یک ساعت 6 بار رفتم توالت
یعنی بچه هام منو به عنوانه پدرشون قبول میکنن؟
اومممم نمیدونم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خببببب این فیکم تا چند پارت دیگه تمام میشه
حقیقتا دیگه خودمم ازش خسته شدم ولی باید تمامش کنم
۱۵.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.