پارت : 64
پارت : 64
تهیونگ ویو :
دیشب کای همه چیز رو بهم گفت
خب راستش من اون لپ تاپ رو نمیخواستم چون چیزه خواصی داخلش نبود
ولی چون میدونستم که بارام اگه کسی رو که اذیتش کرده گیر بیاره میکشه
و من بخاطره این بهش اون شرطو گفتم
کوک : ته خبری نشد؟
تهیونگ : نه هنوز خبری نشده
جیهوپ : دوست دارم بخاطره 8 ساله پیش که پشتشو خالی کردم بغلش کنم و ازش معذرت بخوام
جیمین : اوهوم ما ام
جین : نباید اونو بخاطره اون کار سرزنش میکردیم!
یونگی : اوهوم اون فقط میخواست به عشقش برسه
تهیونگ : پسرا بسه دیگه در مورده گذشته حرف نزنید ما باید الان باید بارام رو نجات بدیم
نامجون : اوهوم موافقم
جیا : عزیزم خبری نشد؟
تهیونگ : هنوز نه
سونگ یو : مامان بزرگ ( دختره بونگ وو عه که اون 5 سالشه)
جیا : بله خوشگلم؟
سونگ یو : الوسکم رو ندیدی؟
جیا : نه ندیدمش
سونگ یو : اخه گمش کدم
جیا : داخله اتاقت رو گشتی؟
سونگ یو : نه
جیا : خب بیا بریم دنبالش بگردیم توت فرنگی من
سونگ یو : باش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چیزه دیگه ایی به ذهنم نرسید شرمنده 😐💔
تهیونگ ویو :
دیشب کای همه چیز رو بهم گفت
خب راستش من اون لپ تاپ رو نمیخواستم چون چیزه خواصی داخلش نبود
ولی چون میدونستم که بارام اگه کسی رو که اذیتش کرده گیر بیاره میکشه
و من بخاطره این بهش اون شرطو گفتم
کوک : ته خبری نشد؟
تهیونگ : نه هنوز خبری نشده
جیهوپ : دوست دارم بخاطره 8 ساله پیش که پشتشو خالی کردم بغلش کنم و ازش معذرت بخوام
جیمین : اوهوم ما ام
جین : نباید اونو بخاطره اون کار سرزنش میکردیم!
یونگی : اوهوم اون فقط میخواست به عشقش برسه
تهیونگ : پسرا بسه دیگه در مورده گذشته حرف نزنید ما باید الان باید بارام رو نجات بدیم
نامجون : اوهوم موافقم
جیا : عزیزم خبری نشد؟
تهیونگ : هنوز نه
سونگ یو : مامان بزرگ ( دختره بونگ وو عه که اون 5 سالشه)
جیا : بله خوشگلم؟
سونگ یو : الوسکم رو ندیدی؟
جیا : نه ندیدمش
سونگ یو : اخه گمش کدم
جیا : داخله اتاقت رو گشتی؟
سونگ یو : نه
جیا : خب بیا بریم دنبالش بگردیم توت فرنگی من
سونگ یو : باش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چیزه دیگه ایی به ذهنم نرسید شرمنده 😐💔
۲۱.۰k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.