P24
میونگ سو چشماش بسته میشه و جونگ کوک قدم هاشو سریع تر میکنه به سمت یکی از اتاقا میره که برای یه شب گرفته بودنش در واقع اتاق خودش بود که برای عوض کردن لباس بهش داده بودن میونگ سو رو گذاشت رو تخت بعد دکتر میاد معاینش میکنه بعد گلوله رو درمیاره
پرش زمانی فردا صبح
میونگ سو ویو
چشمامو باز کردم دیدم توی یه اتاقم سرمو به چپ چرخوندم یه پنجره بود بعد سرمو به راست چرخوندم جونگ کوک کنار دستم خوابیده بود طوری که فقط سرش کنار دستم بود و روی زمین نشسته بود هرکی ببینه فکر میکنه خیلی دوستم داره
پیان میونگ سو ویو
میونگ سو پا میشه میشینه همونجا جونگ کوکم بیدار میشه
جونگ کوک:بهوش اومدی بزار کمکت کنم تکیه بدی
میونگ سو:نمیخواد خودم میتونم
جونگ کوک:باز شروع کردی
جونگ کوک میره طرف میونگ سو یه زانوشو میزاره روی تخت و با دوتا دستاش زیر بغل میونگ سو رو میگیره سرشم طرف چپ میونگ سو کنار گوششه عین یه بچه که وزنی نداره اون میکشه عقب و به تاج تخت تکیش میده
جونگ کوک:خوبه
میونگ سو:میشه دلیل رفتارهاتو بدونم
جونگ کوک:منظورت چیه
میونگ سو:منظورم از اولین رفتارته دیشب که گلوله خوردم منو نجاتم دادی معلومه که شب تا صبح بالا سرم بودی الانم میگی جات خوبه چیزی تو سرت خورده
جونگ کوک:میرم مامانتو صدا کنم
میونگ سو:بیا اینجا کارت دارم
جونگ کوک به حرفش گوش نمیده میونگ سو انقدر خودشو کش میاره که جای زخمش تیر میکشه دستشو میزاره روی زخمش
میونگ سو:اخ
جونگ کوک:چی شد
میره سمت میونگ سو دستشو میزاره روی دست میونگ سو
میونگ سو:چرا نجاتم دادی
جونگ کوک تو چشمای میونگ سو خیره میشه
میونگ سو:چرا
جونگ کوک:خودمم نمیدونم چرا اصلا تو چرا دیشب خودتو انداختی جلوی گلوله ای که قرار بود به من بخوره
میونگ سو:من خودمو ننداختم من داشتم دور میشدم که گلوله به من خورد خیلی اتفاقی بود ولی سوال اینه تو چرا نزاشتی من بمیرم
جونگ کوک:هر وقت خودم فهمیدم به توعم میگم
بعد پا میشه میخواد از در بره بیرون میونگ سو میگه
میونگ سو:دیشب قرار بود بیونگ بیاد اینجا
جونگ کوک:بی عرضه خان بیرونه
میونگ سو:اول اونو صدا کن
جونگ کوک:اما مامانت.....
میونگ سو:گفتم اول اون
جونگ کوک:باشه
جونگ کوک میره بیرون طولی نمیکشه که بیونگ میاد داخل
بیونگ:حالت خوبه
میونگ سو:خوبم احتمالا میدونی اولین سوالم چیه
بیونگ:دخترهی احمق یه دونه بزنم تو سرت تا ادم شی
میونگ سو:بهم نمیگی کی بوده(با قیافه مظلوم)
بیونگ: اونطوری نگاه نکن چشماتو در میارما دفعه اخرت باشه اسیب میبینی
میونگ سو:باشه ببخشید حالا میگی🥺
بیونگ:پیداش کردم همونه که اون شب ادمشو لو دادی
میونگ سو:کی
بیونگ:اونشب که تو عمارت جئون بودی همون که اسلحه گرفت سمتت بازم بگم
پرش زمانی فردا صبح
میونگ سو ویو
چشمامو باز کردم دیدم توی یه اتاقم سرمو به چپ چرخوندم یه پنجره بود بعد سرمو به راست چرخوندم جونگ کوک کنار دستم خوابیده بود طوری که فقط سرش کنار دستم بود و روی زمین نشسته بود هرکی ببینه فکر میکنه خیلی دوستم داره
پیان میونگ سو ویو
میونگ سو پا میشه میشینه همونجا جونگ کوکم بیدار میشه
جونگ کوک:بهوش اومدی بزار کمکت کنم تکیه بدی
میونگ سو:نمیخواد خودم میتونم
جونگ کوک:باز شروع کردی
جونگ کوک میره طرف میونگ سو یه زانوشو میزاره روی تخت و با دوتا دستاش زیر بغل میونگ سو رو میگیره سرشم طرف چپ میونگ سو کنار گوششه عین یه بچه که وزنی نداره اون میکشه عقب و به تاج تخت تکیش میده
جونگ کوک:خوبه
میونگ سو:میشه دلیل رفتارهاتو بدونم
جونگ کوک:منظورت چیه
میونگ سو:منظورم از اولین رفتارته دیشب که گلوله خوردم منو نجاتم دادی معلومه که شب تا صبح بالا سرم بودی الانم میگی جات خوبه چیزی تو سرت خورده
جونگ کوک:میرم مامانتو صدا کنم
میونگ سو:بیا اینجا کارت دارم
جونگ کوک به حرفش گوش نمیده میونگ سو انقدر خودشو کش میاره که جای زخمش تیر میکشه دستشو میزاره روی زخمش
میونگ سو:اخ
جونگ کوک:چی شد
میره سمت میونگ سو دستشو میزاره روی دست میونگ سو
میونگ سو:چرا نجاتم دادی
جونگ کوک تو چشمای میونگ سو خیره میشه
میونگ سو:چرا
جونگ کوک:خودمم نمیدونم چرا اصلا تو چرا دیشب خودتو انداختی جلوی گلوله ای که قرار بود به من بخوره
میونگ سو:من خودمو ننداختم من داشتم دور میشدم که گلوله به من خورد خیلی اتفاقی بود ولی سوال اینه تو چرا نزاشتی من بمیرم
جونگ کوک:هر وقت خودم فهمیدم به توعم میگم
بعد پا میشه میخواد از در بره بیرون میونگ سو میگه
میونگ سو:دیشب قرار بود بیونگ بیاد اینجا
جونگ کوک:بی عرضه خان بیرونه
میونگ سو:اول اونو صدا کن
جونگ کوک:اما مامانت.....
میونگ سو:گفتم اول اون
جونگ کوک:باشه
جونگ کوک میره بیرون طولی نمیکشه که بیونگ میاد داخل
بیونگ:حالت خوبه
میونگ سو:خوبم احتمالا میدونی اولین سوالم چیه
بیونگ:دخترهی احمق یه دونه بزنم تو سرت تا ادم شی
میونگ سو:بهم نمیگی کی بوده(با قیافه مظلوم)
بیونگ: اونطوری نگاه نکن چشماتو در میارما دفعه اخرت باشه اسیب میبینی
میونگ سو:باشه ببخشید حالا میگی🥺
بیونگ:پیداش کردم همونه که اون شب ادمشو لو دادی
میونگ سو:کی
بیونگ:اونشب که تو عمارت جئون بودی همون که اسلحه گرفت سمتت بازم بگم
۶۱.۳k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.