P23
جونگ کوک:خدا دهن داده تا حرف بزنم
با دستش میونگ سو رو از خودش دور میکنه میونگ سو با یه چرخش به طرف جونگ کوک میره و دستشو میزاره روی شونه ی جونگ کوک اونم دستاشو میزار روی کمر میونگ سو و خم میشه به طرفش چند دقیقه همین طوری به هم خیره میشن
میونگ سو: دستاتو بردار مرتیکه هیز
جونگ کوک:چی گفتی
میونگ سو:همون که شنیدی
جونگ کوک میونگ سو رو ول میکنه همه تشویقشون میکنن میونگ سو بر میگرده به پشت که یه تیر دقیق میخوره سمت راست شکمش میخواد بیوفته که جونگ کوک میگرتش براید استایل بغلش میکنه و به سمت یه میز میره پشتش میشینه و تیر اندازی شروع میشه
میونگ سو:چرا نجاتم.....دادی(با نفس نفس)
جونگ کوک:الان وقت این حرفا نیست
دستاشو میزاره روی زخم میونگ سو فشارش میده جین میاد پیششون
جین:خوبی پسر
جونگ کوک:من خوبم پسرا چطورن
جین:همه خوبن به غیر از یونگی به بازوش تیر خورده اما از اون ورش گلوله در رفته
جونگ کوک: میونگ سو تیر خورده باید خون ریزیشو بند بیاریم
میونگ سو:من...خوبم(با نفس نفس)
جونگ کوک:به محافظا زنگ بزن بگو بیان بالا
جین:زنگ زدم تو راهن
میونگ سو ویو
یه دفعه صدای تیر اندازی دو برابر شد بعد از چند دقیقه صدا قطع شد جونگ کوک یه نگاه به این ور اونو ور کرد بعد از چک کردن اومد سمت من
پایان میونگ سو ویو
میونگ سو:خودم بلند.....میشم
جونگ کوک:چرا لج میکنی
میونگ سو:چرا نمیزاری....بمیرم
جونگ کوک:فعلا وقتش نیست
میونگ سو دستشو به صندلی میگیره بلند میشه یه دستشم میزاره روی زخمش
میونگ سو:مامانم کجاست
جونگ کوک:نمیدونم
میونگ سو:گوشیتو....بده
جونگ کوک:میخوای چیکار
میونگ سو:حتما یه....کاری دارم که....میگم بده
جونگ کوک گوشیشو به میونگ سو میده میونگ سو زنگ میزنه به بیونگ میگه بیا دنبالم بعد گوشیو به جونگ کوک پس میده
جونگ کوک:تا اون بی عرضه بیاد تو مردی میبرمت تو یکی از اتاقا دکتر تو هتل هست
میونگ سو رو بغل میکنه
میونگ سو:منو....بزار.....پایین
جونگ کوک:سعی کن چشماتو نبندی
میونگ سو:از کی.....تا حالا.....به حرف.....تو گوش....دادم که.....این دومین.....بارم باشه(با نفس نفس ولبخند)
جونگ کوک:دخترهی کله شق چشماتو نبند
با دستش میونگ سو رو از خودش دور میکنه میونگ سو با یه چرخش به طرف جونگ کوک میره و دستشو میزاره روی شونه ی جونگ کوک اونم دستاشو میزار روی کمر میونگ سو و خم میشه به طرفش چند دقیقه همین طوری به هم خیره میشن
میونگ سو: دستاتو بردار مرتیکه هیز
جونگ کوک:چی گفتی
میونگ سو:همون که شنیدی
جونگ کوک میونگ سو رو ول میکنه همه تشویقشون میکنن میونگ سو بر میگرده به پشت که یه تیر دقیق میخوره سمت راست شکمش میخواد بیوفته که جونگ کوک میگرتش براید استایل بغلش میکنه و به سمت یه میز میره پشتش میشینه و تیر اندازی شروع میشه
میونگ سو:چرا نجاتم.....دادی(با نفس نفس)
جونگ کوک:الان وقت این حرفا نیست
دستاشو میزاره روی زخم میونگ سو فشارش میده جین میاد پیششون
جین:خوبی پسر
جونگ کوک:من خوبم پسرا چطورن
جین:همه خوبن به غیر از یونگی به بازوش تیر خورده اما از اون ورش گلوله در رفته
جونگ کوک: میونگ سو تیر خورده باید خون ریزیشو بند بیاریم
میونگ سو:من...خوبم(با نفس نفس)
جونگ کوک:به محافظا زنگ بزن بگو بیان بالا
جین:زنگ زدم تو راهن
میونگ سو ویو
یه دفعه صدای تیر اندازی دو برابر شد بعد از چند دقیقه صدا قطع شد جونگ کوک یه نگاه به این ور اونو ور کرد بعد از چک کردن اومد سمت من
پایان میونگ سو ویو
میونگ سو:خودم بلند.....میشم
جونگ کوک:چرا لج میکنی
میونگ سو:چرا نمیزاری....بمیرم
جونگ کوک:فعلا وقتش نیست
میونگ سو دستشو به صندلی میگیره بلند میشه یه دستشم میزاره روی زخمش
میونگ سو:مامانم کجاست
جونگ کوک:نمیدونم
میونگ سو:گوشیتو....بده
جونگ کوک:میخوای چیکار
میونگ سو:حتما یه....کاری دارم که....میگم بده
جونگ کوک گوشیشو به میونگ سو میده میونگ سو زنگ میزنه به بیونگ میگه بیا دنبالم بعد گوشیو به جونگ کوک پس میده
جونگ کوک:تا اون بی عرضه بیاد تو مردی میبرمت تو یکی از اتاقا دکتر تو هتل هست
میونگ سو رو بغل میکنه
میونگ سو:منو....بزار.....پایین
جونگ کوک:سعی کن چشماتو نبندی
میونگ سو:از کی.....تا حالا.....به حرف.....تو گوش....دادم که.....این دومین.....بارم باشه(با نفس نفس ولبخند)
جونگ کوک:دخترهی کله شق چشماتو نبند
۵۱.۹k
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.