فصل(۲)پارت(۴){درخواستی}
فصل(۲)پارت(۴){درخواستی}
برگشتم دیدم آجوماست
_چیه چی میخوای؟
@ببخشید آقا اما شما اینجا چیکار میکنید
_اینجا عمارت خودمه هرجامش بخوام وایمیستم ربطی به تو نداره من کجام یا چیکار میکنم برو سرکارت سریع
@چشم ارباب
آجوما رفت منم یواشکی داشتم دنبال ا/ت و جونگ کوک میرفتم همینطور رفتم تا رسیدیم به یک خونه چوبی کوچیک ته جنگل از ماشین پیاده شدن ا/ت دست جونگ کوک سفت گرفته بود رفتن سمت خونه که پای من رفت روی یک چوب
_ای به خشکی شانس (آروم)
#کی اونجاست؟
وقتی مطمئن شد کسی نیست ا/ت رو برد تو خونه و بلند جوری که من بشنوم گفت
#لباساتو در بیار
+اما .....نمیشه
#چی دوباره سر پیچی کردی پس دلت کتک میخواد
+نه نه ببخشید ددی
#ببخشی در کار نیست لباساتو در بیار
+چشم ددی (با گریه و ناراحتی)
#الکی آبغوره نگیر من ولت نمیکنم
منم آروم اومدم سمت خونه و از در پشتی اومدم تو کمد دیوار همون اتاقی که ا/ت و جونگ کوک بودن از لای در دیدم جونگ کوک یک چوب داغ از توی شومینه برداشت و اومد سمت ا/ت و خوابوندش روی تخت و نشست روی کمرش شروع کردن که با تمام توانش چوبو زد به بدن ا/ت اون بدن ظریف کوچیکش قرمز شده بود ا/ت داشت گریه میکرد و التماس میکرد اما اون اهمیتی نمیداد همینطوری زد تا صدای ا/ت قطع شد وقتی دید ا/ت دیگه هیچی نمیگه فهمید که بی هوش شده از روش پا شد رفت از اتاق بیرون من سریع اومدم دیدم کلا قرمزه بدنش سریع براید استایل بغلش کردم بردمش از پنجره بیرون گذاشتمش تو ماشین داشتم بر میگشتم به عمارت که گوشیم زنگ خورد
_الو..بله؟
#فکر کردی اگر ببریش ولش میکنم نه مثل اینکه میخوای بدتر عذابش بدم
_تو......
که دیدم قطع کرده خیلی ازش عصبانی بودم اون بهترین دوستم و همچنین دستیار وفا دارم خدایا باید چیکار کنم اصلا چیکاررر کنم خدایاا خودت بگو که دیدم ا/ت داد زد
+کمکک تورخدا لونا رو نکش
ولی بی هوش بود پس داشت خواب میدید
که زنگ زدم به آجوما در عمارتو باز کردن رفتیم تو پیاده شدیم سریع رفتم بالا خوابوندمش رو تختم به اجوما گفتم بیاد ازش مراقبت کنه خودمم رفتم دنبال کوک داشتم دنبالش توی همون جنگل میگشتم که صدای راه رفتن یک نفر روی برگ هارو حس کردم برگشتم دیدم کوکه ولی ................
.....................................................
خب بچه ها اینم از این پارت
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط:(ایندفعه هم کم داریم)
لایک:۵
کامنت:۱۰(در خصوص کامنت بگم میتونید یک نفر مثلا هر ده تارو بزاره مشکلی نیست مهم اینه که به ده تا کامنت برسن :)
برگشتم دیدم آجوماست
_چیه چی میخوای؟
@ببخشید آقا اما شما اینجا چیکار میکنید
_اینجا عمارت خودمه هرجامش بخوام وایمیستم ربطی به تو نداره من کجام یا چیکار میکنم برو سرکارت سریع
@چشم ارباب
آجوما رفت منم یواشکی داشتم دنبال ا/ت و جونگ کوک میرفتم همینطور رفتم تا رسیدیم به یک خونه چوبی کوچیک ته جنگل از ماشین پیاده شدن ا/ت دست جونگ کوک سفت گرفته بود رفتن سمت خونه که پای من رفت روی یک چوب
_ای به خشکی شانس (آروم)
#کی اونجاست؟
وقتی مطمئن شد کسی نیست ا/ت رو برد تو خونه و بلند جوری که من بشنوم گفت
#لباساتو در بیار
+اما .....نمیشه
#چی دوباره سر پیچی کردی پس دلت کتک میخواد
+نه نه ببخشید ددی
#ببخشی در کار نیست لباساتو در بیار
+چشم ددی (با گریه و ناراحتی)
#الکی آبغوره نگیر من ولت نمیکنم
منم آروم اومدم سمت خونه و از در پشتی اومدم تو کمد دیوار همون اتاقی که ا/ت و جونگ کوک بودن از لای در دیدم جونگ کوک یک چوب داغ از توی شومینه برداشت و اومد سمت ا/ت و خوابوندش روی تخت و نشست روی کمرش شروع کردن که با تمام توانش چوبو زد به بدن ا/ت اون بدن ظریف کوچیکش قرمز شده بود ا/ت داشت گریه میکرد و التماس میکرد اما اون اهمیتی نمیداد همینطوری زد تا صدای ا/ت قطع شد وقتی دید ا/ت دیگه هیچی نمیگه فهمید که بی هوش شده از روش پا شد رفت از اتاق بیرون من سریع اومدم دیدم کلا قرمزه بدنش سریع براید استایل بغلش کردم بردمش از پنجره بیرون گذاشتمش تو ماشین داشتم بر میگشتم به عمارت که گوشیم زنگ خورد
_الو..بله؟
#فکر کردی اگر ببریش ولش میکنم نه مثل اینکه میخوای بدتر عذابش بدم
_تو......
که دیدم قطع کرده خیلی ازش عصبانی بودم اون بهترین دوستم و همچنین دستیار وفا دارم خدایا باید چیکار کنم اصلا چیکاررر کنم خدایاا خودت بگو که دیدم ا/ت داد زد
+کمکک تورخدا لونا رو نکش
ولی بی هوش بود پس داشت خواب میدید
که زنگ زدم به آجوما در عمارتو باز کردن رفتیم تو پیاده شدیم سریع رفتم بالا خوابوندمش رو تختم به اجوما گفتم بیاد ازش مراقبت کنه خودمم رفتم دنبال کوک داشتم دنبالش توی همون جنگل میگشتم که صدای راه رفتن یک نفر روی برگ هارو حس کردم برگشتم دیدم کوکه ولی ................
.....................................................
خب بچه ها اینم از این پارت
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط:(ایندفعه هم کم داریم)
لایک:۵
کامنت:۱۰(در خصوص کامنت بگم میتونید یک نفر مثلا هر ده تارو بزاره مشکلی نیست مهم اینه که به ده تا کامنت برسن :)
۷.۸k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.