وقتی به تو فکر میکنم، سال هایی را که
وقتی به تو فکر میکنم، سالهایی را که
"خودم" بودهام از یاد میبرم...
زمانی را که شاد بودهام فراموش میکنم و همهچیز در تو و اولویتهای زندگیات
خلاصه میشود...
اکنون دیگر منی وجود ندارد،
جز یک "تـو"!
که مرا میرنجاند،
میترساند،
و میمیراند!
عجیب است ...
برای خودم هم بسیار عجیب است که چگونه از پسِ اینهمه رنج برمیآیم...
رنج تنهایی دوست داشتنت
دلنوشته...
"خودم" بودهام از یاد میبرم...
زمانی را که شاد بودهام فراموش میکنم و همهچیز در تو و اولویتهای زندگیات
خلاصه میشود...
اکنون دیگر منی وجود ندارد،
جز یک "تـو"!
که مرا میرنجاند،
میترساند،
و میمیراند!
عجیب است ...
برای خودم هم بسیار عجیب است که چگونه از پسِ اینهمه رنج برمیآیم...
رنج تنهایی دوست داشتنت
دلنوشته...
۴.۵k
۰۷ آذر ۱۴۰۱