رویا من🍷🌜پ 3
ویو ا/ت:
شب برای مهمونی یه نیمتنه سفید پوشیده بودم با یه دامن مشکی.
لباسم خیلی ساده بود ولی نمی خواستم جلو مینهو لباسم آنچنانی باشه.
تاکسی گرفتم و به آدرسی رفتم کا داخل دعوت نامه مینهو بود.
وقتی رفتم اونجا احساس اضافی بودن کردم چون همه کاپل بودن و تنها کسی که سینگل بود من بودم.مینهو هم همش پیش تهیونگ بود.
دیگه حرسم داشت در می اومد.
خودم قبول دارم دوسش دارم اما نمی خوام کسی متوجه بشه.
با اون بودن برای من یه رویا بود.
ویو تهیونگ:
واقعا دلم نمی خواست پیش اون دختره (مینهو) باشم. هی سعی می کردم خودمو ازش دور کنم ولی همش بهم می چسبید.
دیدم که ا/ت اومد داخل اون حواسش نبود ولی من نا خود آگاه بهش خیره شده بودم بعد برای انکه بتونم از مینهو دور بشم گفتم...
ته:من میرم یکم نوشیدنی بیارم
مینهو:باشهههههه ولی زود برگرد
منم به همین بهونه نزدیک ا/ت شدم.
حس کردم داره نگام می کنه برای همین گفتم...
ته:چیه؟
به چی نگاه می کنی?
ا/ت:م...من؟ به..... به....... آممم
به هیچی.
ته: تو که راست می گی (پوزخند)
ا/ت: تو الان بهم تیکه انداختی؟(عصبی)
تهیونگ:وایییییی عصبی نشو بهت نمیاد(خنده)
ا/ت:پوففففففففف
هی جوابه منو بدههههه
تهیونگ: چه فرقی میکنه؟
فقط از دستم عصبانی نشو بیب
ویو ا/ت:
وقتی اینو گفت یه دفعه خشکم زد ساکت شدم
احساس کردم که........ احساس کردم که..........نمیشه حسمو توصیف کرد.
مینهو باگریه رفت تو اتاقش چون از اینکه تهیونگ با من حرف زد ناراحت شد.
بعد تهیونگ اومد سمتم و گفت...
ته: هه دلم برات سوخت گفتم یکم باهم برقصیم چون همه کاپلن و تو سینگلی(پوزخند)
ا/ت:بزار یادت بیارم که تو هم سینگلی
ته: ولی مهم اینه که هزار نفر روم کراش زدن
ته:بجنببببب
منم رفتم که باهم برقصیم.(رقص کاپلی)
من دستمو گذاشتم روی شونش و اونم دستشو انداخته بود دور کمرم.
واقعا انگار یه خواب بود.
آخه اینکه بتونم تا این حد به پسر محبوب دانشگاه نزدیک بشم واقعا دور از ذهن بود.
همه درحال رقص بودن ولی وقتی دیدن که من و ته داریم باهم میرقصیم تمومش کردن و فقط داشتن به ما نگاه می کردن.
ویو تهیونگ:
خیلی رویایی بود.
همش سعی می کردم که نشون ندم دوسش دارم ولی......
انگار نمی شد.
مثل این بود که یه طرف قلبم فقط برای اون بود.
واقعا رویایی بود......
شب برای مهمونی یه نیمتنه سفید پوشیده بودم با یه دامن مشکی.
لباسم خیلی ساده بود ولی نمی خواستم جلو مینهو لباسم آنچنانی باشه.
تاکسی گرفتم و به آدرسی رفتم کا داخل دعوت نامه مینهو بود.
وقتی رفتم اونجا احساس اضافی بودن کردم چون همه کاپل بودن و تنها کسی که سینگل بود من بودم.مینهو هم همش پیش تهیونگ بود.
دیگه حرسم داشت در می اومد.
خودم قبول دارم دوسش دارم اما نمی خوام کسی متوجه بشه.
با اون بودن برای من یه رویا بود.
ویو تهیونگ:
واقعا دلم نمی خواست پیش اون دختره (مینهو) باشم. هی سعی می کردم خودمو ازش دور کنم ولی همش بهم می چسبید.
دیدم که ا/ت اومد داخل اون حواسش نبود ولی من نا خود آگاه بهش خیره شده بودم بعد برای انکه بتونم از مینهو دور بشم گفتم...
ته:من میرم یکم نوشیدنی بیارم
مینهو:باشهههههه ولی زود برگرد
منم به همین بهونه نزدیک ا/ت شدم.
حس کردم داره نگام می کنه برای همین گفتم...
ته:چیه؟
به چی نگاه می کنی?
ا/ت:م...من؟ به..... به....... آممم
به هیچی.
ته: تو که راست می گی (پوزخند)
ا/ت: تو الان بهم تیکه انداختی؟(عصبی)
تهیونگ:وایییییی عصبی نشو بهت نمیاد(خنده)
ا/ت:پوففففففففف
هی جوابه منو بدههههه
تهیونگ: چه فرقی میکنه؟
فقط از دستم عصبانی نشو بیب
ویو ا/ت:
وقتی اینو گفت یه دفعه خشکم زد ساکت شدم
احساس کردم که........ احساس کردم که..........نمیشه حسمو توصیف کرد.
مینهو باگریه رفت تو اتاقش چون از اینکه تهیونگ با من حرف زد ناراحت شد.
بعد تهیونگ اومد سمتم و گفت...
ته: هه دلم برات سوخت گفتم یکم باهم برقصیم چون همه کاپلن و تو سینگلی(پوزخند)
ا/ت:بزار یادت بیارم که تو هم سینگلی
ته: ولی مهم اینه که هزار نفر روم کراش زدن
ته:بجنببببب
منم رفتم که باهم برقصیم.(رقص کاپلی)
من دستمو گذاشتم روی شونش و اونم دستشو انداخته بود دور کمرم.
واقعا انگار یه خواب بود.
آخه اینکه بتونم تا این حد به پسر محبوب دانشگاه نزدیک بشم واقعا دور از ذهن بود.
همه درحال رقص بودن ولی وقتی دیدن که من و ته داریم باهم میرقصیم تمومش کردن و فقط داشتن به ما نگاه می کردن.
ویو تهیونگ:
خیلی رویایی بود.
همش سعی می کردم که نشون ندم دوسش دارم ولی......
انگار نمی شد.
مثل این بود که یه طرف قلبم فقط برای اون بود.
واقعا رویایی بود......
۲.۹k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.