#باران می بارد و باز این #خیالِ خسته ی من ،با #تو و #پنجره های بازِ #باران خوردهبا عطرِ #شمعدانی های اتاقِ #رو به آسمانم ؛بیست و هشت #ترانه به #قافیه ی تو می سُراید ...#نمی دانم کجای این #شعر ،#کلمه ی ساده ی #تو را به وزنِ #آمدن برسانمتا حداقل #خیالم از شعرهای به #انتظار نشسته ام ، #آرام گیرد !