باران می بارد

#باران می بارد
و باز این #خیالِ خسته ی من ،
با #تو و #پنجره های بازِ #باران خورده
با عطرِ #شمعدانی های اتاقِ #رو به آسمانم ؛
بیست و هشت #ترانه به #قافیه ی تو می سُراید ...
#نمی دانم کجای این #شعر ،
#کلمه ی ساده ی #تو را به وزنِ #آمدن برسانم
تا حداقل #خیالم از شعرهای به #انتظار نشسته ام ، #آرام گیرد !
دیدگاه ها (۱)

بعضی‌ها #خودشان دلیلِ #دوست داشتنشان می‌شوند آن‌هایی که می‌گ...

از وقتی #توُ آمدی #خورشید از #چشم هایم افتادهصبح من با توُ #...

#کجایِ قصه خوابیدی که مَن تو #گریه بیدارم..که هَر #شبهُرمِ د...

#پـرسـتار... قـرار دل هـای بـی قـرار اسـت کـِ در شـب های #بـ...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

دروغ چرا، من هنوز هم پشتِ درِ پروفایل اینستاگرامت، تلگرامت و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط