پارت۲☘تناسخ به عنوان خواهر نفش اصلی
پارت۲☘تناسخ به عنوان خواهر نفش اصلی
..
"دختر با نگرانی وصورتی رنگ پریده سمت کمد توی اتاق رفت . فورا کتی قهوای رنگ پوشید.من بغلم کرد و از خونه بیرون رفتیم.
*گفتم :چکار میکنی؟ولم کن.
دختر گفت:نگران نباش لیرا. خیلی زود حالت خوب میشه.
*صبر کن اصلا چطور انقد راحت من رو بغل کرده و داره می دوه.😯
*به خودم نگاه کردم و جیغ بلندی کشیدم:چرا انقدر کوچیکم؟!
*من۱۸ سالمه! چرا کوچیک شدم؟!
"با این حرفم ترس دختر بیشتر و سرعتش هم بیشتر شد و گفت: نگران نباش الان میرسیم.
به بیمارستان رسیدیم.🏥یه دکتر مشغول معاینه کردن من شد و دختر مدام گریه میکرد.
__________________________________________________________________________________
..
"دختر با نگرانی وصورتی رنگ پریده سمت کمد توی اتاق رفت . فورا کتی قهوای رنگ پوشید.من بغلم کرد و از خونه بیرون رفتیم.
*گفتم :چکار میکنی؟ولم کن.
دختر گفت:نگران نباش لیرا. خیلی زود حالت خوب میشه.
*صبر کن اصلا چطور انقد راحت من رو بغل کرده و داره می دوه.😯
*به خودم نگاه کردم و جیغ بلندی کشیدم:چرا انقدر کوچیکم؟!
*من۱۸ سالمه! چرا کوچیک شدم؟!
"با این حرفم ترس دختر بیشتر و سرعتش هم بیشتر شد و گفت: نگران نباش الان میرسیم.
به بیمارستان رسیدیم.🏥یه دکتر مشغول معاینه کردن من شد و دختر مدام گریه میکرد.
__________________________________________________________________________________
۱.۹k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.