پارت۴۹
پارت۴۹
ارامشی برای حس تو
» جونگ کوک منو مادر ا.ت داریم میریم تالار...مادر ا.ت اینا صبح رسیدن سئول ...بابات هم یکم دیگه میاد تالار..وااا چقد قشنگ شدی..بهت سفارش نکنم الان ساعت۵و ۲۰ ساعت۶ ا.ت باید تالار باشه هااا(هیجان)
+ممنون.. چشم بفرمایید(لبخند)(مامانم رفت و منم یکم شیرموز درست کردم و خوردم و اماده شدم و رفتم دنبال ا.ت....دم در اریشگاه بودم از ماشین اومدم پایین و زنگ زدم به ا.ت که بعد چندتا بوق خوردن خودش از ارایشگاه اومد بیرون....خیلی خوشگل تر شده بود دوست داشتم همین الان بخورمش....)
-( از اریشگاه اومدم بیرون که با جونگ کوکی مواجه شدم که جذابتر ازقبل بوددد...رفتم پیشش که میخواست بو/سم کنه که ازش فاصله گرفتم ) ددی ارایشم خراب میشههه (لبخند)
+ هوففففف..باشه..ولی برات دارم کوچولو(کمی خنده)
- ددی خوب شدم؟(لبخند)
+ معلومه زندگیم توهمه جوره جذاب و خوبی(لبخند)
ـ ولی تو هم خیلی جذابتر شدی(لبخند و کمی خجالت)
+ اوووو..(دم گوشش اروم گفتم) پس امشب این جذابیت ماله توعه( نیشخند)
-(کمی خجالت)
+( در ماشینو براش باز کردمو کمکش کردم سوار مشین بشه...بعد رفتیم سمت تالار...اول کلی عکس ازمون گرفتن....بعدم رفتیمو که خطبه رو بخونن)(علامت اقاهه که خطبه رو میخونه /)
/ سر کار اقای جئون جونگ کوک من وکیلم شما رو به همسری خانم کانگ ا.ت در بیاورم
+ بله(لبخند)
/ سرکار خانم کانگ ا.ت ایا بنده وکیلم شما را به همسری اقای جئون جونگ کوک در بیاورم
- با اجازه ی خانواده ی محترمم...ب..بله(کمی خجالت)
/ میتونید همو ببو/سید...مبارکتون باشه(لبخند)
+(بدون معتلی ل/بامو کوبوندم به لباش و سطحی بو/سیدمش.....خیلییی خجالت کشیده بود..سرخ شده بود...بعد چند مینداهنگ پلی شد و همه شروع به رقصیدن کردن......بعد۲ساعت نوبت رقص منو ا.ت شد....ا.ت خیلی استرس داشت اما به بهترین شکل انجامش داد.........بعد۳۰ دیقه رقصمون تموم شد و نشستیم کیک عروسی و مشرو/ب خوردیم کمی مست بودم ولی متوجه کارام میشدم.....ساعت۱۲ بعد رفتن مهمونا و عکاسا دیگه رفتیم خونه...)
-( تو راه خونه بودیم...دستمو رو دستش گذاشتم که رو دنده بود...صورتشو چرخوند سمتم ...به محض اینکه نگام کرد دستمو برداشتم...اما اینبار خودش دستمو گرفت و گذاشت رو دنده و دست خودشو روش گذاشت...)
+( توی ماشین حرفی نزدیم....بعد۲۰ مین رسیدیم خونه و ا.ت رفت و یه راست تو اتاقمون منم دنبالش میرفتم....کمکش کردم لباسشو در بیاره.....)
- ددی تو خسته ای برو بخواب من میرم یه دوش بگیرم بیام پیشت(لبخند)(رفتم تو حموم میخواستم درو ببندم که.....
پارت بعد اس/ماته لاوام
حمایت فراموش نشه لاوامممم!
ارامشی برای حس تو
» جونگ کوک منو مادر ا.ت داریم میریم تالار...مادر ا.ت اینا صبح رسیدن سئول ...بابات هم یکم دیگه میاد تالار..وااا چقد قشنگ شدی..بهت سفارش نکنم الان ساعت۵و ۲۰ ساعت۶ ا.ت باید تالار باشه هااا(هیجان)
+ممنون.. چشم بفرمایید(لبخند)(مامانم رفت و منم یکم شیرموز درست کردم و خوردم و اماده شدم و رفتم دنبال ا.ت....دم در اریشگاه بودم از ماشین اومدم پایین و زنگ زدم به ا.ت که بعد چندتا بوق خوردن خودش از ارایشگاه اومد بیرون....خیلی خوشگل تر شده بود دوست داشتم همین الان بخورمش....)
-( از اریشگاه اومدم بیرون که با جونگ کوکی مواجه شدم که جذابتر ازقبل بوددد...رفتم پیشش که میخواست بو/سم کنه که ازش فاصله گرفتم ) ددی ارایشم خراب میشههه (لبخند)
+ هوففففف..باشه..ولی برات دارم کوچولو(کمی خنده)
- ددی خوب شدم؟(لبخند)
+ معلومه زندگیم توهمه جوره جذاب و خوبی(لبخند)
ـ ولی تو هم خیلی جذابتر شدی(لبخند و کمی خجالت)
+ اوووو..(دم گوشش اروم گفتم) پس امشب این جذابیت ماله توعه( نیشخند)
-(کمی خجالت)
+( در ماشینو براش باز کردمو کمکش کردم سوار مشین بشه...بعد رفتیم سمت تالار...اول کلی عکس ازمون گرفتن....بعدم رفتیمو که خطبه رو بخونن)(علامت اقاهه که خطبه رو میخونه /)
/ سر کار اقای جئون جونگ کوک من وکیلم شما رو به همسری خانم کانگ ا.ت در بیاورم
+ بله(لبخند)
/ سرکار خانم کانگ ا.ت ایا بنده وکیلم شما را به همسری اقای جئون جونگ کوک در بیاورم
- با اجازه ی خانواده ی محترمم...ب..بله(کمی خجالت)
/ میتونید همو ببو/سید...مبارکتون باشه(لبخند)
+(بدون معتلی ل/بامو کوبوندم به لباش و سطحی بو/سیدمش.....خیلییی خجالت کشیده بود..سرخ شده بود...بعد چند مینداهنگ پلی شد و همه شروع به رقصیدن کردن......بعد۲ساعت نوبت رقص منو ا.ت شد....ا.ت خیلی استرس داشت اما به بهترین شکل انجامش داد.........بعد۳۰ دیقه رقصمون تموم شد و نشستیم کیک عروسی و مشرو/ب خوردیم کمی مست بودم ولی متوجه کارام میشدم.....ساعت۱۲ بعد رفتن مهمونا و عکاسا دیگه رفتیم خونه...)
-( تو راه خونه بودیم...دستمو رو دستش گذاشتم که رو دنده بود...صورتشو چرخوند سمتم ...به محض اینکه نگام کرد دستمو برداشتم...اما اینبار خودش دستمو گرفت و گذاشت رو دنده و دست خودشو روش گذاشت...)
+( توی ماشین حرفی نزدیم....بعد۲۰ مین رسیدیم خونه و ا.ت رفت و یه راست تو اتاقمون منم دنبالش میرفتم....کمکش کردم لباسشو در بیاره.....)
- ددی تو خسته ای برو بخواب من میرم یه دوش بگیرم بیام پیشت(لبخند)(رفتم تو حموم میخواستم درو ببندم که.....
پارت بعد اس/ماته لاوام
حمایت فراموش نشه لاوامممم!
۵۰۸
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.