پارت۴۸
پارت۴۸
ارامشی برای حس تو
ویو ا.ت
ساعت ۸ از خواب بیدار شدم ..دیدم اوپا هنوز خوابه...اروم بلند شدمو رفتم یه دوش ۴۰مینی گرفتم و برگشتم روتینمو انجام دادمو لباس بیرونی پوشیدمو رفتم کنار اوپا نشستم و رو صورتش خم شدمو ل/باشو اروم م/ک میزدم
ویو جونگ کوک
...با حساس چیز خیس و نرمی رو ل/بام بیدار شدم....متوجه شدم کار بیبه خودمه....بعد چند مین ازم فاصله گرفت...چشمامو باز کردم و دیدم اماده شده...نگاش کردم و خودمو غرق چشماش کردم
- صبحت بخیر ددی(لبخند )
+ صبح تو هم بخیر زندگیم(لبخند و خوابالوی کیوت)(پتو رو زدم کنارو بلند شدم و پیشونیشو بو/سیدم....بلند شدم رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و لباسامو عوض کردمو رفتم ایستادم رو به روی ا.ت)
- ددی من باید برم ارایشگاه...وقت گرفتم(ذوقق و لبخند)(بلند شدمو کنارش ایستادم)
+ خودم میرسونمت بیبم فقط اول صبحونه بخوریم بعد ....باشه بیبم(لبخند)
-باشه فقط زود باش دیرم میشه ددی(لبخند)(رفتیم و صبحونه خوردیم...بعد۱۰ مین اوپا با ماشین رسوندم دم در اریشگاه و گفت برا خودم ناهار سفارش بدم و بخورم و گشنه نمونم بعدم رفت...منم رفتم داخل و بعد سلام احوال پرسی شروع کردن به ارایش کردنم)
+(بعد رسوندن ا.ت رفتم کارای اداریی که شرکتا به نامم بشن و کردم...که تا ساعت۱۲ طول کشید بعد رفتم تالار و به همه چیز سر زدم که چیزی کم نباشه .....بعد ماشینم و بردم کارواشو بعد بردم برام با گل تزیینش کنن....گفتن ساعت ۵ ماشینو بیام ببرم ....منم تاکسی گرفتم و رفتم خونه و یه ناهار خوردم ....ساعت۳بود زنگ زدم به ا.ت تا ببینم غذا خورده یا نه...گفت که خورده...و بعد بهش گفتم که ساعت۶ که دیگه کارش تموم شده میرم دنبالش....بعد حرف زدن با ا.ت رفتم یه دوش گرفتم و رفتم سالن تا منم اماده بشمو موهامو درست کنن.....ساعت۵ کارم تموم شد دیگه از اون ور رفتم و ماشینو اوردم و رفتم خونه دیدم مامانم اماده شده...اومد سمتم و گفت)
حمایت لاواممم!
ارامشی برای حس تو
ویو ا.ت
ساعت ۸ از خواب بیدار شدم ..دیدم اوپا هنوز خوابه...اروم بلند شدمو رفتم یه دوش ۴۰مینی گرفتم و برگشتم روتینمو انجام دادمو لباس بیرونی پوشیدمو رفتم کنار اوپا نشستم و رو صورتش خم شدمو ل/باشو اروم م/ک میزدم
ویو جونگ کوک
...با حساس چیز خیس و نرمی رو ل/بام بیدار شدم....متوجه شدم کار بیبه خودمه....بعد چند مین ازم فاصله گرفت...چشمامو باز کردم و دیدم اماده شده...نگاش کردم و خودمو غرق چشماش کردم
- صبحت بخیر ددی(لبخند )
+ صبح تو هم بخیر زندگیم(لبخند و خوابالوی کیوت)(پتو رو زدم کنارو بلند شدم و پیشونیشو بو/سیدم....بلند شدم رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و لباسامو عوض کردمو رفتم ایستادم رو به روی ا.ت)
- ددی من باید برم ارایشگاه...وقت گرفتم(ذوقق و لبخند)(بلند شدمو کنارش ایستادم)
+ خودم میرسونمت بیبم فقط اول صبحونه بخوریم بعد ....باشه بیبم(لبخند)
-باشه فقط زود باش دیرم میشه ددی(لبخند)(رفتیم و صبحونه خوردیم...بعد۱۰ مین اوپا با ماشین رسوندم دم در اریشگاه و گفت برا خودم ناهار سفارش بدم و بخورم و گشنه نمونم بعدم رفت...منم رفتم داخل و بعد سلام احوال پرسی شروع کردن به ارایش کردنم)
+(بعد رسوندن ا.ت رفتم کارای اداریی که شرکتا به نامم بشن و کردم...که تا ساعت۱۲ طول کشید بعد رفتم تالار و به همه چیز سر زدم که چیزی کم نباشه .....بعد ماشینم و بردم کارواشو بعد بردم برام با گل تزیینش کنن....گفتن ساعت ۵ ماشینو بیام ببرم ....منم تاکسی گرفتم و رفتم خونه و یه ناهار خوردم ....ساعت۳بود زنگ زدم به ا.ت تا ببینم غذا خورده یا نه...گفت که خورده...و بعد بهش گفتم که ساعت۶ که دیگه کارش تموم شده میرم دنبالش....بعد حرف زدن با ا.ت رفتم یه دوش گرفتم و رفتم سالن تا منم اماده بشمو موهامو درست کنن.....ساعت۵ کارم تموم شد دیگه از اون ور رفتم و ماشینو اوردم و رفتم خونه دیدم مامانم اماده شده...اومد سمتم و گفت)
حمایت لاواممم!
۳۲۸
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.