همین حوالی باران که به خود می پیچیدم
همین حوالی باران که به خود می پیچیدم
عطر خاطره ی تو جاری بود
بی پرده بی رویا تمام آوازهای نانوشته را خواندم
بی تو تمام پیاده روی خاطره را دویدم
و سرشار از غم تنهایی خیس شدم از باران
کاش بهار نفسهایت جاری میشد در پاییز چشمانم
و آواز چکاوک های عاشق در هوای دلم سرودی میشد از عشق
تا بنفشه های قلبم سرخ از عاطفه شود
و خورشید چشمانم روشن شود در آرامش چشمانت
عطر خاطره ی تو جاری بود
بی پرده بی رویا تمام آوازهای نانوشته را خواندم
بی تو تمام پیاده روی خاطره را دویدم
و سرشار از غم تنهایی خیس شدم از باران
کاش بهار نفسهایت جاری میشد در پاییز چشمانم
و آواز چکاوک های عاشق در هوای دلم سرودی میشد از عشق
تا بنفشه های قلبم سرخ از عاطفه شود
و خورشید چشمانم روشن شود در آرامش چشمانت
- ۷۴۸
- ۲۶ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط