از پنجره به پیادهروی مملو از جمعیت نگاه کرد

• از پنجره به پیاده‌رویِ مملو از جمعیّت نگاه کرد.
گفت: می‌بینی، لباس‌هایی هستند که راه می‌روند،
دروغ می‌گویند،
عاشق می‌شوند،
می‌میرند...
کمتر لباسی آن بیرون است که درونش "انسان" وجود داشته باشد.
به‌راستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است☕️🌼 •

👤رومن_گاری
دیدگاه ها (۱)

خیلی وقت ها فقط غصه میخوریم ...هر سه وعده ...😊

آشفته نوشت : از درون در حال فروریختن هستم ...متلاشی ... آش و...

« تو هم خنجر به دستی!پس بزن زخم و خلاصم کنکه زخم آ...

تجربهٔ تحقیر شدن مثل تجربهٔ عشق است، فراموش نشدنی...!📙 #دیوا...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

ازمایشگاه سرد

بسم الله الرحمن الرحیمپاسخ قسمت دوم : دوران حضرت امام مهدی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط