⛓️بد بوی 🔮 پارت 3
⛓️بد بوی 🔮 پارت 3
اینقدر گشتیم خرید کردیم که نفهمیدیم که ظهر شد الان نزدیک عصره رفتیم کافه الا کاپوچینو سفارش داد لیا قهوه منم اسپرسو
لیا:امروز صبح قهوه نخوردم نمیدونم چطوری تا الان دووم اوردم
ا/ت: اینقدر قهوه میخوری که اگه یه روز نخوری حالت بد میشه
الا:نمیدونم چطوری میخوری من اصلا قهوه دوست ندارم
ا/ت:بچهها داره عصر میشه ما باید ظهر خونه میبودیم هنوز ماسکم نگرفتیم
الا:راست میگی بریم دیر شد
لیا:بریم
رفتیم ماسکم گرفتیم رفتیم خونه ما همین که وارد شدیم مامانم بازجویی رو شروع کرد
ا/م:کجا بودین شما ا/ت خانم شما گفتید تا ظهر خونه ای ببین ساعت 9 شبه تازه میای خونه باشه اگه دیر میای یه خبر بده اون گوشی برای چیه برای اینه که زنگ بزنی بگی مامان جان من دیر میام زنگ که نمیزنی جواب تلفن اتم نمیدی مردم زنده شدم میمیری جواب گوشیتو بدی حتما باید منو جون به لب کنی داداشتم نگرانت شده بود
(اینا رو با سرعت جین در نظر بگیرید😶)
به گوشیم نگا کردم 57 میسکال چخبره نمردم که
ا/ت:ببخشید گوشیم سایلنت بوده نفهمیدم ببخشید دیگه تکرار نمیشه
خدمتکار :خانم میشه یه لحظه بیاید
ا/م:باشه الان میام
ا/م:ایندفعه قسر در رفتین دفعه دیگه تکرار بشه حسابتون رو میرسم
مامانم با خدمتکار رفتن توی آشپزخونه
ا/ت: ایندفعه شانس اوردیم هوففففف بیاید بالا
الا:بریم
لیا:کلا همه مامانا همینطورین وقتی از دست بچشون عصبی هستن میزنن رو دست بزگترین رپرا
الا:بالاخره یه حرف درست زدی
لیا:من همیشه درست حرف میزنم
ا/ت:پت و مت از روی شما دوتا ساختن
همینطور که از پله ها بالا میرفتیم این دوتا بحث میکردن که داداشمو دیدم انگار داشت میرفت بیرون
این یوپ:چطورین دخترا
ا/ت:خوب مثل همیشه
ا/ت:جایی میری داداش
این یوپ:اره کار دارم
لیا :به سلامت این یوپ جون
این یوپ:سلامت باشی
این یوپ: خوش بگذره ا/ت
ا/ت: بله داداش
این یوپ:مامان رو حرص ندین
ا/ت:ما بچههای خوبی هستیم
🔮
اینقدر گشتیم خرید کردیم که نفهمیدیم که ظهر شد الان نزدیک عصره رفتیم کافه الا کاپوچینو سفارش داد لیا قهوه منم اسپرسو
لیا:امروز صبح قهوه نخوردم نمیدونم چطوری تا الان دووم اوردم
ا/ت: اینقدر قهوه میخوری که اگه یه روز نخوری حالت بد میشه
الا:نمیدونم چطوری میخوری من اصلا قهوه دوست ندارم
ا/ت:بچهها داره عصر میشه ما باید ظهر خونه میبودیم هنوز ماسکم نگرفتیم
الا:راست میگی بریم دیر شد
لیا:بریم
رفتیم ماسکم گرفتیم رفتیم خونه ما همین که وارد شدیم مامانم بازجویی رو شروع کرد
ا/م:کجا بودین شما ا/ت خانم شما گفتید تا ظهر خونه ای ببین ساعت 9 شبه تازه میای خونه باشه اگه دیر میای یه خبر بده اون گوشی برای چیه برای اینه که زنگ بزنی بگی مامان جان من دیر میام زنگ که نمیزنی جواب تلفن اتم نمیدی مردم زنده شدم میمیری جواب گوشیتو بدی حتما باید منو جون به لب کنی داداشتم نگرانت شده بود
(اینا رو با سرعت جین در نظر بگیرید😶)
به گوشیم نگا کردم 57 میسکال چخبره نمردم که
ا/ت:ببخشید گوشیم سایلنت بوده نفهمیدم ببخشید دیگه تکرار نمیشه
خدمتکار :خانم میشه یه لحظه بیاید
ا/م:باشه الان میام
ا/م:ایندفعه قسر در رفتین دفعه دیگه تکرار بشه حسابتون رو میرسم
مامانم با خدمتکار رفتن توی آشپزخونه
ا/ت: ایندفعه شانس اوردیم هوففففف بیاید بالا
الا:بریم
لیا:کلا همه مامانا همینطورین وقتی از دست بچشون عصبی هستن میزنن رو دست بزگترین رپرا
الا:بالاخره یه حرف درست زدی
لیا:من همیشه درست حرف میزنم
ا/ت:پت و مت از روی شما دوتا ساختن
همینطور که از پله ها بالا میرفتیم این دوتا بحث میکردن که داداشمو دیدم انگار داشت میرفت بیرون
این یوپ:چطورین دخترا
ا/ت:خوب مثل همیشه
ا/ت:جایی میری داداش
این یوپ:اره کار دارم
لیا :به سلامت این یوپ جون
این یوپ:سلامت باشی
این یوپ: خوش بگذره ا/ت
ا/ت: بله داداش
این یوپ:مامان رو حرص ندین
ا/ت:ما بچههای خوبی هستیم
🔮
۳۳.۵k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.