کامنت یادتون نره:)
اخرین نفر بود سریع زیر ابروهاشو برداشتم که در ارایشگاهو ببندم اگه معطل میکردم یکی دیگه میومد منم نمیتونستم ردش کنم نیست من خیلی (مهربونم😃😃)خیلی خسته بودم امروز تقریبا سرمون شلوغ بود به نرگس (.همکار) گفته بودم سریع حاظر شه(اخه با نرگس میرفتم خونه چون ماشین داره)لباسامو عوض کردم ویه لیوان اب خوردم دوییدم رفتم بیرون که هی بوق میزد نشستم تو گفتم چه خبرته حالا ما دودقیقه دیر کردیما
..اره ارواح عمت دو دقیقه همچین به من گفتی زودحاظر شو که گفتم برسم پایین تو پیاده نصف راهو رفتی
+باشه حالا توام چه زود جبهه میگیری
منو رسوند در خونه و گازشو گرفت رفت رفتم دم در هرچی اف افو زدم کسی جواب نداد مجبور شدم کلیدو بردارم هی زیر لب قر میزدم رفتم تو دیدم لامپا خاموشه هر چی مامانمو صدا کردم کسی جواب نداد خواستم برم تو اتاقم که چشم خورد به ایینه که خط سهیل روش بود(داداشم) نوشته بود (هووووی زشت بی ریخت ما داریم میریم خونه خاله به محض اینکه دستنویس خوشگلمو خوندی زنگ میزنی بهت افتخار بدم بیام دنبالت با یه همچین شکلکی😝)
دهن کجی به نوشتش زدم و رفتم یه دوش گرفتم لباس پوشیدم به ساعت نگاه کردم ۷:30بود حرصم گرفته بود از نوشتش گفتم عمرا بهش زنگ بزنم بیاد دنبالم حوصله هم نداشتم به اژانس زنگ بزنم رفتم لب جاده تاکسی گیرم بیاد
هر چی وایستادم گیرم نیومد مثل چی پشیمون شدم کاش زنگ میزدم حداقل به اژانس شمارشم تو خونه بود تو گوشیم نداشتم دلو زدم به دریاعمرا من زنگ میزدم به سهیل یه شب که صدشب نمیشه یه بارم که شده میخواستم با شخصی برم به چندتا ماشینی که رد میشدن ادرسو گفتم که مسیرشون نمیخوردیه ماشینه رد شد که به مسیرم میخورد دودل بودم چون بهش نمیخورد مسافرکش باشه توفکر بودم که یارو گفت بفرمایید خانم گفتم که مسیرم همونجاست بیخیال ترسی که برمداشته بود سوار شدم ماشینش دنا بود با یه سرعتی میرفت که اشهدمو خونده بودم صدای اهنگ گوش کرکنشویه خورده کم کردو باایینش ورمیرفت احساس کردم ایینشو رو من تنظیم کرد تودلم دعا میکردم که زودتر برسم که گفت
+میری خونتون"+ نه خونه یکی از اقوام"+اهان؛برگشتم سمت شیشه یکم که گذشت گفت مجردی رو مخم بود گفتم بله با اجازتون به جلونگاه کردم خداروشکر کردم چون نزدیک بودیم که دوبارع گفت چندسالته جواب ندادم که گفت سوال پرسیدما"+عصبی گفتم چطور "+همینطوری دوست نداری نگو؛هیچی نگفتم که گفت نگفتیدیگه داغ کرده بودم خیلی رومخ بود گفتم دوست ندارم جواب بدم مشکلیه نیشخندی زد و گفت هووی پس از همون مدلاشی که دوست دارم عصبی نشو عزیزم من خیلی رکم عادت ندارم حرف وکشش بدم گفتم من عزیز شما نیستم نگه دار همین بغل پیاده میشم
+باشه بابا حالا قهر نکن
+من باشما شوخی ندارم نگهدار پیاده میشم با لحن جدی گفت:گفتم که میرسونمت +نمیخوام گفتم که نگهدار زود +به جهنم وایستا به جاش نگه میدارم اینجانمیشه وسط خیابودن نگهداشت هیچی نگفتم قلبم از استرس وترس تند تند میزم عجب غلطی کردم قسم خوردم امشبه رو سالم برسم دیگه حتی شده نه با سهیل لج کنم اگرم نشدبا اژانس همیشه برم دیگه هیچوقت شخصی سوار نشم چنددقیقه که گذشت نگهداشت جلو کرایشو از قبل اماده کرده بودم تا خواستم درو باز کنم یهو قفلوزد احساس کردم رنگم پرید برگشتم طرفش که به برگه سمتم گرفت و گفت اینو بگیرناز نکن شب منتظر تماستم قول میدم بهت بدنگذره اعصابم خورد شده بود +بازکن درو "+اگه بخوام بزور که میتونم الان ببرمت کسی ردی هم ازم نگیره ولی... خب منتظر تماست میمونم *منو میگی دیگه داشتم خفه میشدم تو اون فضابرگه رو برداشتم اول گفت منتظر تماست هستم تا قفلو زد سریع درو باز کردم برگه رو پاره کردم ریختم تو صورتش وهرچی از دهنم دراومد بهش گفتم دیگه خیالم راحت شده بود چون جلوتر تاکسی داشت ونمیتونست کاری بکنه بعدشم کرایه رو انداتم تو صورتش و گفتم بقیش ماله خودت باشه راستش دیشب خواب بد دیده بودم واسه دفع بلا مبخواستم صدقه بدم که گفتم کی بهتر از شما بعدش سریع جیم زدم...
*
(میدونم خیلی اشتباه کردم ایشالا نصیب هیشکی نشه از نظر شما بزرگترین اشتباه من چی بود!؟؟؟؟)
..اره ارواح عمت دو دقیقه همچین به من گفتی زودحاظر شو که گفتم برسم پایین تو پیاده نصف راهو رفتی
+باشه حالا توام چه زود جبهه میگیری
منو رسوند در خونه و گازشو گرفت رفت رفتم دم در هرچی اف افو زدم کسی جواب نداد مجبور شدم کلیدو بردارم هی زیر لب قر میزدم رفتم تو دیدم لامپا خاموشه هر چی مامانمو صدا کردم کسی جواب نداد خواستم برم تو اتاقم که چشم خورد به ایینه که خط سهیل روش بود(داداشم) نوشته بود (هووووی زشت بی ریخت ما داریم میریم خونه خاله به محض اینکه دستنویس خوشگلمو خوندی زنگ میزنی بهت افتخار بدم بیام دنبالت با یه همچین شکلکی😝)
دهن کجی به نوشتش زدم و رفتم یه دوش گرفتم لباس پوشیدم به ساعت نگاه کردم ۷:30بود حرصم گرفته بود از نوشتش گفتم عمرا بهش زنگ بزنم بیاد دنبالم حوصله هم نداشتم به اژانس زنگ بزنم رفتم لب جاده تاکسی گیرم بیاد
هر چی وایستادم گیرم نیومد مثل چی پشیمون شدم کاش زنگ میزدم حداقل به اژانس شمارشم تو خونه بود تو گوشیم نداشتم دلو زدم به دریاعمرا من زنگ میزدم به سهیل یه شب که صدشب نمیشه یه بارم که شده میخواستم با شخصی برم به چندتا ماشینی که رد میشدن ادرسو گفتم که مسیرشون نمیخوردیه ماشینه رد شد که به مسیرم میخورد دودل بودم چون بهش نمیخورد مسافرکش باشه توفکر بودم که یارو گفت بفرمایید خانم گفتم که مسیرم همونجاست بیخیال ترسی که برمداشته بود سوار شدم ماشینش دنا بود با یه سرعتی میرفت که اشهدمو خونده بودم صدای اهنگ گوش کرکنشویه خورده کم کردو باایینش ورمیرفت احساس کردم ایینشو رو من تنظیم کرد تودلم دعا میکردم که زودتر برسم که گفت
+میری خونتون"+ نه خونه یکی از اقوام"+اهان؛برگشتم سمت شیشه یکم که گذشت گفت مجردی رو مخم بود گفتم بله با اجازتون به جلونگاه کردم خداروشکر کردم چون نزدیک بودیم که دوبارع گفت چندسالته جواب ندادم که گفت سوال پرسیدما"+عصبی گفتم چطور "+همینطوری دوست نداری نگو؛هیچی نگفتم که گفت نگفتیدیگه داغ کرده بودم خیلی رومخ بود گفتم دوست ندارم جواب بدم مشکلیه نیشخندی زد و گفت هووی پس از همون مدلاشی که دوست دارم عصبی نشو عزیزم من خیلی رکم عادت ندارم حرف وکشش بدم گفتم من عزیز شما نیستم نگه دار همین بغل پیاده میشم
+باشه بابا حالا قهر نکن
+من باشما شوخی ندارم نگهدار پیاده میشم با لحن جدی گفت:گفتم که میرسونمت +نمیخوام گفتم که نگهدار زود +به جهنم وایستا به جاش نگه میدارم اینجانمیشه وسط خیابودن نگهداشت هیچی نگفتم قلبم از استرس وترس تند تند میزم عجب غلطی کردم قسم خوردم امشبه رو سالم برسم دیگه حتی شده نه با سهیل لج کنم اگرم نشدبا اژانس همیشه برم دیگه هیچوقت شخصی سوار نشم چنددقیقه که گذشت نگهداشت جلو کرایشو از قبل اماده کرده بودم تا خواستم درو باز کنم یهو قفلوزد احساس کردم رنگم پرید برگشتم طرفش که به برگه سمتم گرفت و گفت اینو بگیرناز نکن شب منتظر تماستم قول میدم بهت بدنگذره اعصابم خورد شده بود +بازکن درو "+اگه بخوام بزور که میتونم الان ببرمت کسی ردی هم ازم نگیره ولی... خب منتظر تماست میمونم *منو میگی دیگه داشتم خفه میشدم تو اون فضابرگه رو برداشتم اول گفت منتظر تماست هستم تا قفلو زد سریع درو باز کردم برگه رو پاره کردم ریختم تو صورتش وهرچی از دهنم دراومد بهش گفتم دیگه خیالم راحت شده بود چون جلوتر تاکسی داشت ونمیتونست کاری بکنه بعدشم کرایه رو انداتم تو صورتش و گفتم بقیش ماله خودت باشه راستش دیشب خواب بد دیده بودم واسه دفع بلا مبخواستم صدقه بدم که گفتم کی بهتر از شما بعدش سریع جیم زدم...
*
(میدونم خیلی اشتباه کردم ایشالا نصیب هیشکی نشه از نظر شما بزرگترین اشتباه من چی بود!؟؟؟؟)
۴۳.۷k
۰۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.