وقتی فروخته میشی بهش اما.....♡
وقتی فروخته میشی بهش اما.....♡
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
𝙿𝙰𝚁𝚃 6
نیم ساعت بعد غذا یا ناهار
ا.ت: نامجون امدم
نامجون: بیا تو
ا.ت: امم...میخوای کارت رو بگی
نامجون : امم اره اول تو بگو
ا.ت: اوکی خوب یادته داشتیم سهم اون مرده که می خواست بفروشه خریدیم که تو کره هست چی شد
نامجون: دقیقن منم راجب این می خواستم بگم خوب ما میرم کره چون من تو شرکت(خودتون ی چیزی فرض کنید) برام ی مشکلی پیش امده راجب کارمندا و سرمایه های شرکت خوب و تو هم باید بیای چون تو همون شرکت کلی کار داری نگران بورام نباش باخودم میبرم شرکت یا تو با خوت میبیرش یا همونجا میزاریمیش مهد کودک ولی ی مهد کودک درست و حسابی که خیلی خوب باشه فعلا مجبوریم کره بمونیم اوکی؟؟
ا.ت: اوکی باشه
نامجون: فقط فردا صبح راه میوفتیم
ا.ت: ساعت چند؟؟
نامجون: ۷ صبح که ۱۰ میرسیم
ویو شب فردا
ا.ت: خوب اینم از این خونه درست شد
نامجون: بیا بگیر بخواب
ا.ت: باشه
فردا صبح تو ماشین
نامجون: خوب رسیدیم شرکتت
ا.ت: ممنون
بورام: من با مامانی میرم
نامجون: باشه عزیزم
نامجون: خدافض
ا.ت و بورام: خدافض
۱ ساعت بعد گوشی ا.ت زنگ می خورد
مکالمه ا.ت و ......
ا.ت: الو
....: الو چیه پد صگ
ا.ت: ببخشید شما ؟؟
....: پدصگ منم
ا.ت: ببخشید پدصگ کیه؟؟ شما با پدصگ کار داریم اخه ما پدصگ نداریم؟؟
....: پدصگ تویی با خودت با بیمعرفتیت با نامردیت پدصگ
ا.ت: شمااااا؟؟ کی باشییننن؟
.....: عمتم عمت
ا.ت: ای عمه شمایین (با خنده )
.....: عمه تویی عمه خالته پلشت منم
ا.ت: ای شمایین(با خنده)
......: چرا میای کره نمیگی؟؟؟ هاننن؟؟؟
ا.ت: شما
.....: بابا منم میا پدصگ(سوپرایز میا بود)
ا.ت: تویی میا
پایان
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
𝙿𝙰𝚁𝚃 6
نیم ساعت بعد غذا یا ناهار
ا.ت: نامجون امدم
نامجون: بیا تو
ا.ت: امم...میخوای کارت رو بگی
نامجون : امم اره اول تو بگو
ا.ت: اوکی خوب یادته داشتیم سهم اون مرده که می خواست بفروشه خریدیم که تو کره هست چی شد
نامجون: دقیقن منم راجب این می خواستم بگم خوب ما میرم کره چون من تو شرکت(خودتون ی چیزی فرض کنید) برام ی مشکلی پیش امده راجب کارمندا و سرمایه های شرکت خوب و تو هم باید بیای چون تو همون شرکت کلی کار داری نگران بورام نباش باخودم میبرم شرکت یا تو با خوت میبیرش یا همونجا میزاریمیش مهد کودک ولی ی مهد کودک درست و حسابی که خیلی خوب باشه فعلا مجبوریم کره بمونیم اوکی؟؟
ا.ت: اوکی باشه
نامجون: فقط فردا صبح راه میوفتیم
ا.ت: ساعت چند؟؟
نامجون: ۷ صبح که ۱۰ میرسیم
ویو شب فردا
ا.ت: خوب اینم از این خونه درست شد
نامجون: بیا بگیر بخواب
ا.ت: باشه
فردا صبح تو ماشین
نامجون: خوب رسیدیم شرکتت
ا.ت: ممنون
بورام: من با مامانی میرم
نامجون: باشه عزیزم
نامجون: خدافض
ا.ت و بورام: خدافض
۱ ساعت بعد گوشی ا.ت زنگ می خورد
مکالمه ا.ت و ......
ا.ت: الو
....: الو چیه پد صگ
ا.ت: ببخشید شما ؟؟
....: پدصگ منم
ا.ت: ببخشید پدصگ کیه؟؟ شما با پدصگ کار داریم اخه ما پدصگ نداریم؟؟
....: پدصگ تویی با خودت با بیمعرفتیت با نامردیت پدصگ
ا.ت: شمااااا؟؟ کی باشییننن؟
.....: عمتم عمت
ا.ت: ای عمه شمایین (با خنده )
.....: عمه تویی عمه خالته پلشت منم
ا.ت: ای شمایین(با خنده)
......: چرا میای کره نمیگی؟؟؟ هاننن؟؟؟
ا.ت: شما
.....: بابا منم میا پدصگ(سوپرایز میا بود)
ا.ت: تویی میا
پایان
۲.۳k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.