"آلبوم مشترک"
"آلبوم مشترک"
p24
ات ویو
با ترس به سمت صدا برگشتم که اون حیون روم پرید و منم به دلیل از دست دادن تعادلم افتادم رو زمین اون سگه با چشای عصبیش به م خیره شده بود و با عصبانیت میغریدو دندونای ترسناکشو نشونم می داد اروم اب دهنمو قورت دادم و با صدایی که از ترس نی لرزید اسن جونگ کوک صدا زدم
داشت هی نزدیک و نزدیک تر میشد .....الان دیگه دقیقن تو چند سانتیه صورتم بود به طوری که میتونستم تیزی دندوناشو ببینم
از ترس چشامو بستم
.......
_هی پسر با دوست دختر من داری چیکار میکنی؟
این صدای جونگ کوک بود
_زود از دور شو بدوووو
از روم پاشد
اروم چشامو باز کردم و یه نگاهی به اطراف انداختم کوک اومد کنارم و بلندم کرد
+کجاییم؟
خندید و بغلم کرد
_هنوز متوجه نشدی؟....خنده...تو خونه منیم ...بم تورو نشناخته به خاطر همین عصبی شده بود
+آها...اونوقت چرا اومدیم...چرا بیدارم نکردی.
_دکتر بم زنگ زد گفت باید برم بمو از کلینیک بیارم منم دیدم خوابی بیدارت نکردم و .....
داشتم به جونگ کوک گوش میکردم که دستشویی امونم برید از بغلش پریدم بیرون و درحالی که خودم میپیچیدم آدرس دستشویی رو ازش پرسیدم
+ایییی متاسفم کوکی ولی نمیتونم تحمل کنم دستشویی کجاست
به سمت دستشویی اشاره کرد منم بدو رفتم
.......
آروم رفتم کنار جونگ کوک رو تخت نشستم داشت با گوشیش ور میرفت وقتی دیدم لبخندی زد و دستاشو باز کرد رفتم تو بغلش
_انگار بد فشار آورده بود برات...مخزنو خالی کردی؟..میخنده....
+یاااا...خجالت کشیده....
گونمو بوسید
+بم از من خوشش نماید؟
_چرا این حرفو میپرسی؟
سوالی نگام کرد
+آخه عصبی بود ازم
_نع چون یهویی یه آدم غریبه دیده بود به خاطر همون
اروم سرمو گذاشتم روسینش که به وضوح داشتم عضله های سینشو حس میکردم وایی عجب بدنی داره با یکی از دستاش کمرمو نوازش میکردو با اون یکی با گوشیش کلر میکرد یجورایی گرمم شده بود ولی نمیخواستم تو اولین روز قرارمون این اتفاق بیفته پس اروم از بغلش خزیدم بیرون و دراز کشیدم رک تخت جونگ کوک سوالی نگام کرد
+باید بخوابیم وگرنه برا فردا انرژی مون ته میره
_اوکی
گوشیشو خاموش کرد و دراز کشید داشت خوابم میبرد که دستای جونگ کوک رو پهلوم احساس کردم اروم منو به سمت خودش کشید و تو بغلش گرفتم منم بعد چند مین خوابم برد
p24
ات ویو
با ترس به سمت صدا برگشتم که اون حیون روم پرید و منم به دلیل از دست دادن تعادلم افتادم رو زمین اون سگه با چشای عصبیش به م خیره شده بود و با عصبانیت میغریدو دندونای ترسناکشو نشونم می داد اروم اب دهنمو قورت دادم و با صدایی که از ترس نی لرزید اسن جونگ کوک صدا زدم
داشت هی نزدیک و نزدیک تر میشد .....الان دیگه دقیقن تو چند سانتیه صورتم بود به طوری که میتونستم تیزی دندوناشو ببینم
از ترس چشامو بستم
.......
_هی پسر با دوست دختر من داری چیکار میکنی؟
این صدای جونگ کوک بود
_زود از دور شو بدوووو
از روم پاشد
اروم چشامو باز کردم و یه نگاهی به اطراف انداختم کوک اومد کنارم و بلندم کرد
+کجاییم؟
خندید و بغلم کرد
_هنوز متوجه نشدی؟....خنده...تو خونه منیم ...بم تورو نشناخته به خاطر همین عصبی شده بود
+آها...اونوقت چرا اومدیم...چرا بیدارم نکردی.
_دکتر بم زنگ زد گفت باید برم بمو از کلینیک بیارم منم دیدم خوابی بیدارت نکردم و .....
داشتم به جونگ کوک گوش میکردم که دستشویی امونم برید از بغلش پریدم بیرون و درحالی که خودم میپیچیدم آدرس دستشویی رو ازش پرسیدم
+ایییی متاسفم کوکی ولی نمیتونم تحمل کنم دستشویی کجاست
به سمت دستشویی اشاره کرد منم بدو رفتم
.......
آروم رفتم کنار جونگ کوک رو تخت نشستم داشت با گوشیش ور میرفت وقتی دیدم لبخندی زد و دستاشو باز کرد رفتم تو بغلش
_انگار بد فشار آورده بود برات...مخزنو خالی کردی؟..میخنده....
+یاااا...خجالت کشیده....
گونمو بوسید
+بم از من خوشش نماید؟
_چرا این حرفو میپرسی؟
سوالی نگام کرد
+آخه عصبی بود ازم
_نع چون یهویی یه آدم غریبه دیده بود به خاطر همون
اروم سرمو گذاشتم روسینش که به وضوح داشتم عضله های سینشو حس میکردم وایی عجب بدنی داره با یکی از دستاش کمرمو نوازش میکردو با اون یکی با گوشیش کلر میکرد یجورایی گرمم شده بود ولی نمیخواستم تو اولین روز قرارمون این اتفاق بیفته پس اروم از بغلش خزیدم بیرون و دراز کشیدم رک تخت جونگ کوک سوالی نگام کرد
+باید بخوابیم وگرنه برا فردا انرژی مون ته میره
_اوکی
گوشیشو خاموش کرد و دراز کشید داشت خوابم میبرد که دستای جونگ کوک رو پهلوم احساس کردم اروم منو به سمت خودش کشید و تو بغلش گرفتم منم بعد چند مین خوابم برد
۴.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.