ا/ت از اتاق عمل میاد بیرون و وقتی شوهرشو میبینه و از دختر
ا/ت از اتاق عمل میاد بیرون و وقتی شوهرشو میبینه و از دخترش میپرسه این کیه؟
"درخواستی "
(با کمی تغییرㅜㅜ ببخشیدد)
نامجون: کنار تختت زانو میزنه و دستت رو میگیره: هی هی..منو یادت نمیاد دختر؟؟ منم.. نامی!!؟*دستتو به آرومی میبوسه*
جین: یاااا فراموشم کردیی؟؟ فقط به خاطر یه عملل؟؟ یا منو یادت میاد..یا منو باید یادت بیاددد!!
دستشو به میله تخت میکوبه: ریکاوری مسخرهه!!
سمت دخترتون یا گیجی برمیگرده: مامان توعه هاااا!! جمعش کننن!
یونگی: هی هی پرنسس.. باید چجوری دوباره خودمو به یادت بیارم؟؟ بوسیدنت جوابه؟؟
آروم پیشونیتو میبوسه*
هوسوک: نه نه نه نه..قرار نیست منو به خاطر یه عمل لعنتی فراموش کنییی!!
با بغض روی صندلی نشست و دستش رو روی صورتش گذاشت"
با صدایی که زیر دستش خفه شده زمزمه کرد:ببین توروخدا.. ا.تتت من هوپیامممممم!!!
سمت دخترتون برمیگرده: چیکار کنممم؟؟؟
جیمین: کنارت روی تخت نشست و به چشمات خیره شد: جرات داری منو فراموش کن!!
بدون اینکه به دخترتون نگاه کنه باهاش صحبت میکنه: بابایی..دو دقیقه میری پیش پرستار؟؟
تهیونگ: جفت دستت رو میگیره و زمزمه میکنه: کاری میکنم یادت منو یادت بیاری!
آروم و سطحی روی لبت رو میبوسه
جونگکوک: من هی میگم به این بچه مورفین ندین این هنگ میکنه..کسی گوش نمیده بیا تحویل بگیر!
دستش رو روی شونه دخترتون میزاره: برو از دکتر بپرس ببین بیشتر شدن خنگیش طبیعیه؟؟
@valkaeditor :::???چطور بود قشنگم
بلوبریام یه لایک و کامنت کوچولو میتونه خیلی خوشحالم کنه هرچند گند خورد
ولی حمایتت؟؟
"درخواستی "
(با کمی تغییرㅜㅜ ببخشیدد)
نامجون: کنار تختت زانو میزنه و دستت رو میگیره: هی هی..منو یادت نمیاد دختر؟؟ منم.. نامی!!؟*دستتو به آرومی میبوسه*
جین: یاااا فراموشم کردیی؟؟ فقط به خاطر یه عملل؟؟ یا منو یادت میاد..یا منو باید یادت بیاددد!!
دستشو به میله تخت میکوبه: ریکاوری مسخرهه!!
سمت دخترتون یا گیجی برمیگرده: مامان توعه هاااا!! جمعش کننن!
یونگی: هی هی پرنسس.. باید چجوری دوباره خودمو به یادت بیارم؟؟ بوسیدنت جوابه؟؟
آروم پیشونیتو میبوسه*
هوسوک: نه نه نه نه..قرار نیست منو به خاطر یه عمل لعنتی فراموش کنییی!!
با بغض روی صندلی نشست و دستش رو روی صورتش گذاشت"
با صدایی که زیر دستش خفه شده زمزمه کرد:ببین توروخدا.. ا.تتت من هوپیامممممم!!!
سمت دخترتون برمیگرده: چیکار کنممم؟؟؟
جیمین: کنارت روی تخت نشست و به چشمات خیره شد: جرات داری منو فراموش کن!!
بدون اینکه به دخترتون نگاه کنه باهاش صحبت میکنه: بابایی..دو دقیقه میری پیش پرستار؟؟
تهیونگ: جفت دستت رو میگیره و زمزمه میکنه: کاری میکنم یادت منو یادت بیاری!
آروم و سطحی روی لبت رو میبوسه
جونگکوک: من هی میگم به این بچه مورفین ندین این هنگ میکنه..کسی گوش نمیده بیا تحویل بگیر!
دستش رو روی شونه دخترتون میزاره: برو از دکتر بپرس ببین بیشتر شدن خنگیش طبیعیه؟؟
@valkaeditor :::???چطور بود قشنگم
بلوبریام یه لایک و کامنت کوچولو میتونه خیلی خوشحالم کنه هرچند گند خورد
ولی حمایتت؟؟
۲۹.۷k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.