دوپارتی جدیددد؟؟؟
دوپارتی جدیددد؟؟؟
p¹:
ا.ت وارد اتاقک سرد و تاریکی شد که هوا بوی نم میداد
موهای کوتاه و مشکیش رو که به خاطر بارون خیس شده بود با دستاش تکون داد و با چشم هاش اجازه ورود به دستیارش رو اعلام کرد
مَرد پر هیبتی از چهارچوب در وارد اتاق شد پشت ا.ت ایستاد
شخصی که توی پاهاش چندتا تیر خالی شده بود جلوی ا.ت روی زمین یه سختی نفس میکشید
بوی خون به در و دیوار آغشته شده بود و هر لحظه احساس لجاجت و جنون بین لبخند و چشم های ا.ت بیشتر میشد
دو سال تمام رقیبش رو بازی داد..و قلبش رو به مسخره گرفت..حالا وقت اتمام این قایم موشک مسخره بود
ا.ت قطرات بارون رو از روی کت چرم مشکیِ بلندش پاک کرد و به سمت رقیبش قدم برداشت
نفس عمیقی کشید و با تردید یه قدم به عقب برگشت
نگاهی به چهره سرد و بی احساسِ دستیارش انداخت و از جیبش چاقوی بزرگی رو برداشت
بعد از یه چشمک که به دستیارش تحویل داد به سمت رقیبش برگشت و آروم روی نوک پنجه هاش نشست
با پشت چاقو خط های فرضی ای روی سرشونه های رقیبش کشید: بیا بسوزیم پسر! بسوزیم!! بسوزیم! بسوزیم! بسوزیم! دیگه تموم شد! انجام شد! به پایان رسید! تموم شد تموم شد تموم شد! به شور و شوق من بسوز!! به امید من بسوز! زندگیه من..بسوز!! من هر روز میدوییدم! متوقف نمیشم! من با بنزین دوش میگیرم!! خودم آتیشت میزنم!! روی انگشتام چرخوندمت!
ا.ت تک خنده ریزی نشون داد و کنار گوشش زمزمه کرد: این آتیشی که تورو توش میندازم گرمه..حتی داغ تر از مسیر زندگیم!! هیجان؟؟ادرنالین؟؟ اره من ادرنالین تزریق میکنم!! هیجان بخشی از منه! بازی خوردی پسر!! شیپور های قلعه من هر روز به صدا در میان! شیپور جنگ!! حتی این رو هم دوست دارم!! آتیش زدن باحاله! چیزی برای از دست دادن نداری؟ قراره بسوزی! من چند تا شریک جرم منطقی دارم.. نمیتونی ازم جلو بزنی! نه تو و نه همکارای عوضیِ هر,زهت!
چیزی برای ترسیدن برام وجود نداره!! ثانیه ها دارن جلو میرن مستر رانک؟
ا.ت انگشتش رو روی لب های« رانک» قرار داد و زیر گوشش حرف زد: خفه خفه خفه شو! اره اگه کسی از من بپرسه میگم آره من اتیشش زدم! انتخابم رو عوض نمیکنم حتی اگه بارها فرصت داشته باشم! درخشان تر میسوزونمت!!
!
p¹:
ا.ت وارد اتاقک سرد و تاریکی شد که هوا بوی نم میداد
موهای کوتاه و مشکیش رو که به خاطر بارون خیس شده بود با دستاش تکون داد و با چشم هاش اجازه ورود به دستیارش رو اعلام کرد
مَرد پر هیبتی از چهارچوب در وارد اتاق شد پشت ا.ت ایستاد
شخصی که توی پاهاش چندتا تیر خالی شده بود جلوی ا.ت روی زمین یه سختی نفس میکشید
بوی خون به در و دیوار آغشته شده بود و هر لحظه احساس لجاجت و جنون بین لبخند و چشم های ا.ت بیشتر میشد
دو سال تمام رقیبش رو بازی داد..و قلبش رو به مسخره گرفت..حالا وقت اتمام این قایم موشک مسخره بود
ا.ت قطرات بارون رو از روی کت چرم مشکیِ بلندش پاک کرد و به سمت رقیبش قدم برداشت
نفس عمیقی کشید و با تردید یه قدم به عقب برگشت
نگاهی به چهره سرد و بی احساسِ دستیارش انداخت و از جیبش چاقوی بزرگی رو برداشت
بعد از یه چشمک که به دستیارش تحویل داد به سمت رقیبش برگشت و آروم روی نوک پنجه هاش نشست
با پشت چاقو خط های فرضی ای روی سرشونه های رقیبش کشید: بیا بسوزیم پسر! بسوزیم!! بسوزیم! بسوزیم! بسوزیم! دیگه تموم شد! انجام شد! به پایان رسید! تموم شد تموم شد تموم شد! به شور و شوق من بسوز!! به امید من بسوز! زندگیه من..بسوز!! من هر روز میدوییدم! متوقف نمیشم! من با بنزین دوش میگیرم!! خودم آتیشت میزنم!! روی انگشتام چرخوندمت!
ا.ت تک خنده ریزی نشون داد و کنار گوشش زمزمه کرد: این آتیشی که تورو توش میندازم گرمه..حتی داغ تر از مسیر زندگیم!! هیجان؟؟ادرنالین؟؟ اره من ادرنالین تزریق میکنم!! هیجان بخشی از منه! بازی خوردی پسر!! شیپور های قلعه من هر روز به صدا در میان! شیپور جنگ!! حتی این رو هم دوست دارم!! آتیش زدن باحاله! چیزی برای از دست دادن نداری؟ قراره بسوزی! من چند تا شریک جرم منطقی دارم.. نمیتونی ازم جلو بزنی! نه تو و نه همکارای عوضیِ هر,زهت!
چیزی برای ترسیدن برام وجود نداره!! ثانیه ها دارن جلو میرن مستر رانک؟
ا.ت انگشتش رو روی لب های« رانک» قرار داد و زیر گوشش حرف زد: خفه خفه خفه شو! اره اگه کسی از من بپرسه میگم آره من اتیشش زدم! انتخابم رو عوض نمیکنم حتی اگه بارها فرصت داشته باشم! درخشان تر میسوزونمت!!
!
۲۷.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.