🍷پارت73🍷
🍷پارت73🍷
"میسو"
رفتم بیرون که دیدم دست به سینه رو مبل نشسته بود و موو نگام میکرد
+چیه
_موهامو سشوار کن
هنگ زده نگاش کردم
+چیکار کنم
_خودتو نزن به خنگی
+تو میخوای من موهاتو سشوار کنم اونوقت...
خواستم بقیه شو بگم که یه جیزی یادم اومد اگه بخوام بفهمم کیه اول باید باهاش مهربون باشم
حالا که دقت میکنم هیچوقت مثل ادم باهاش برخورد نکردم
درست مثل اون
+خیلی خوب سشوار کو
با تعجب نگام کرد خوب منم بودم اینجوری میشدم
یهو عوض شدم
_بیا تو اتاق
بازم اون اتاق اه بلند شد رفت منم با تردید پشتش رفتم نشست زو تخت و چشماشو بست
+پس کجا...
به میز نگاه مردم که سشوار روش بود شونه هم گذاشته بود
بهش نگاه کردم خونسرد و اروم بود سشوار روشن کردم و شروع کردم به خشک کردن موهاش
اخه مگه من تا حالا موهای چند نفرو سشوار زدم که این جزوشون باشه
خیلی خوب خیلی خوب اولیشه اینیکی اولیه
موهتش خیلی لخت بود همینطور براق ادم دلش میخواست همش با اون موها بازی کنه و بهمشون بریزه
وای خدا عقلمو از دست دادم چی دارم میگم
به خودت بیا
تو طول کارم یه بار چشماشو باز نکرد
+تموم شد
چشماشو باز کرد و بلند شد و تیز نگام کرد به چشمام
نه من پلک میکزدم نه اون
+دا...داری چیکار میکنی
_چک کنم ببینم چیکار کردی
+هااان
به چشمام اشاره کرد
_چشمات مثل قورباقه درشته ادم راحت میتونه توش خودشو ببینه
داغ کردم به من گفت غورباقه هر دفعه یه چیز میگه انگار باغ وحشم
هلش دادم و به اینه قدی که تو اینه بود اشاره کردم
+بفرما این هست هیچکس دلش نمیخواد تو چشمای غورباقه نگاه کنه
قشنگ با حرص گفتم فهمیدم میخواد بخنده
برگشتم و با عصبانیت رفتم بیرون
موهاشو سشوار میکشم بعد بهم میگه چشمات شبیه غورباقست
اصلا محبت بهراین ادم نیومده اه خواستم برم تو اتاق که صدای دادشو شنیدم...
لایک کنیید خووشگلااا😉💖
دیدید نبود چند روزمو جبران کردددم😜💖 براتون کلی پارت گذاشتم🍷💖
ولی شاید باورتون نشه دستم شکست😐🙄😂😂💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
"میسو"
رفتم بیرون که دیدم دست به سینه رو مبل نشسته بود و موو نگام میکرد
+چیه
_موهامو سشوار کن
هنگ زده نگاش کردم
+چیکار کنم
_خودتو نزن به خنگی
+تو میخوای من موهاتو سشوار کنم اونوقت...
خواستم بقیه شو بگم که یه جیزی یادم اومد اگه بخوام بفهمم کیه اول باید باهاش مهربون باشم
حالا که دقت میکنم هیچوقت مثل ادم باهاش برخورد نکردم
درست مثل اون
+خیلی خوب سشوار کو
با تعجب نگام کرد خوب منم بودم اینجوری میشدم
یهو عوض شدم
_بیا تو اتاق
بازم اون اتاق اه بلند شد رفت منم با تردید پشتش رفتم نشست زو تخت و چشماشو بست
+پس کجا...
به میز نگاه مردم که سشوار روش بود شونه هم گذاشته بود
بهش نگاه کردم خونسرد و اروم بود سشوار روشن کردم و شروع کردم به خشک کردن موهاش
اخه مگه من تا حالا موهای چند نفرو سشوار زدم که این جزوشون باشه
خیلی خوب خیلی خوب اولیشه اینیکی اولیه
موهتش خیلی لخت بود همینطور براق ادم دلش میخواست همش با اون موها بازی کنه و بهمشون بریزه
وای خدا عقلمو از دست دادم چی دارم میگم
به خودت بیا
تو طول کارم یه بار چشماشو باز نکرد
+تموم شد
چشماشو باز کرد و بلند شد و تیز نگام کرد به چشمام
نه من پلک میکزدم نه اون
+دا...داری چیکار میکنی
_چک کنم ببینم چیکار کردی
+هااان
به چشمام اشاره کرد
_چشمات مثل قورباقه درشته ادم راحت میتونه توش خودشو ببینه
داغ کردم به من گفت غورباقه هر دفعه یه چیز میگه انگار باغ وحشم
هلش دادم و به اینه قدی که تو اینه بود اشاره کردم
+بفرما این هست هیچکس دلش نمیخواد تو چشمای غورباقه نگاه کنه
قشنگ با حرص گفتم فهمیدم میخواد بخنده
برگشتم و با عصبانیت رفتم بیرون
موهاشو سشوار میکشم بعد بهم میگه چشمات شبیه غورباقست
اصلا محبت بهراین ادم نیومده اه خواستم برم تو اتاق که صدای دادشو شنیدم...
لایک کنیید خووشگلااا😉💖
دیدید نبود چند روزمو جبران کردددم😜💖 براتون کلی پارت گذاشتم🍷💖
ولی شاید باورتون نشه دستم شکست😐🙄😂😂💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
۶۰.۴k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.