پارت
پارت ۱
خونه پر از صدای جیغ شده بود
پدرش موهاش و گرفته بود و همینطور کتکش میزد
مادرش حرف نمیتونست بزنه و با دختر بزرگش مایا بی صدا گریه میکرد
دختر کوچک جیغ میزد و التماس میکرد پدر ولش کنه ولی بی فایده بود
ماکیا:التماس میکنم لطفا بسه ولم کنیننننن
پدر/م:هه ولت کنم عمرا
و همینطور کتکش میزد
بعد از اینکه خسته شد دخترک و ول کرد و از خونه بیرون زد
مادر و خواهرش به سمت اومدن
مادر/م:دخترم خوبی من متاسفم
ماکیا:شما چرا(بیحال )
مایا دست ماکیا رو پشت گردنش گذاشت و بلندش کرد و به اتاقش برد
کمکش کرد تا حمام کنه و زخم هاش و ضدعفونی کرد و بعد از اینکه موهاش و خشک کرد نشست کنارش تا با خواهرش حرف بزنه
مایا:میخوای فرار کنی کمکت میکنم
ماکیا:اونی دیوونه شدی
مایا:راست میگم
ماکیا:بیخیال اوپا که بیاد همه چیز درست میشه
مایا:امیدوارم سعی کن بخوابی خواهر کوچولو فردا اولین روز مدرسه اس نمیخوای که دیر کنی؟
ماکیا:البته که نه شب بخیر
مایا بوسه ای بر پیشونی خواهرش گذاشت و متقابلا گفت شب بخیر
چراغ و خاموش کرد و از اتاق بیرون رفت
.................
خونه پر از صدای جیغ شده بود
پدرش موهاش و گرفته بود و همینطور کتکش میزد
مادرش حرف نمیتونست بزنه و با دختر بزرگش مایا بی صدا گریه میکرد
دختر کوچک جیغ میزد و التماس میکرد پدر ولش کنه ولی بی فایده بود
ماکیا:التماس میکنم لطفا بسه ولم کنیننننن
پدر/م:هه ولت کنم عمرا
و همینطور کتکش میزد
بعد از اینکه خسته شد دخترک و ول کرد و از خونه بیرون زد
مادر و خواهرش به سمت اومدن
مادر/م:دخترم خوبی من متاسفم
ماکیا:شما چرا(بیحال )
مایا دست ماکیا رو پشت گردنش گذاشت و بلندش کرد و به اتاقش برد
کمکش کرد تا حمام کنه و زخم هاش و ضدعفونی کرد و بعد از اینکه موهاش و خشک کرد نشست کنارش تا با خواهرش حرف بزنه
مایا:میخوای فرار کنی کمکت میکنم
ماکیا:اونی دیوونه شدی
مایا:راست میگم
ماکیا:بیخیال اوپا که بیاد همه چیز درست میشه
مایا:امیدوارم سعی کن بخوابی خواهر کوچولو فردا اولین روز مدرسه اس نمیخوای که دیر کنی؟
ماکیا:البته که نه شب بخیر
مایا بوسه ای بر پیشونی خواهرش گذاشت و متقابلا گفت شب بخیر
چراغ و خاموش کرد و از اتاق بیرون رفت
.................
- ۳.۸k
- ۱۳ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط