پارت43
#پارت43
شیطونکِ بابا🥺💜
با حرفش احساس حالت تهوع کردم ، دلم میخواست اوق بزنم روش ، نکنه باردار بشم؟؟؟؟
با فکری که اومد توی سرم ناخودآگاه دستمو روی دهنم گذاشتم و اوقی زدم
+ چیشد؟؟
_ حالت تهوع دارم
+ چه عالی.... فک کنم پس کارمو درست انجام دادم
با چشمای گشاد شده نگاهش کردم که با دیدن قیافه متعجبم پُقی زد زیرخنده
+ شوخی کردم
قلبم روی هزار بود و دستام عرق کرده بود ، پسره الدنگ مشخص بود سادیسم داره اصلا...
واقعا مریضه
دستشو روی شکمم گذاشت و گفت:
+ ولی اگه بخوای میتونم یه نینی بکارم اینجا
_ میخوام برم خونه
دستشو حرکت داد به سمت بالا تنم و فشاری داد و گفت:
+ با من بهت بد میگذره؟؟
دستشو پس زدم و گفتم:
_ خفه شو بیشعور
ناگهان سیلی محکمی بهم زد که هنگ کردم ، اصلا انتظار این حرکتو نداشتم ، یه طرف صورتم میسوخت و مطمعن بودم الان لپم قرمز شده بود
+ حرف دهنتو بفهم غنچه! با آخرت باشه بهم توهین میکنی
پوزخندی توی دلم زد و باخودم گفتم: آخرین باریه که میبینمت اسکل پلشت
دستمو روی صورتم گذاشتم و سعی میکردم گریمو کنترل کنم ، نمیخواستم جلوی افراز دیگه خودمو کوچیک کنم
شیطونکِ بابا🥺💜
با حرفش احساس حالت تهوع کردم ، دلم میخواست اوق بزنم روش ، نکنه باردار بشم؟؟؟؟
با فکری که اومد توی سرم ناخودآگاه دستمو روی دهنم گذاشتم و اوقی زدم
+ چیشد؟؟
_ حالت تهوع دارم
+ چه عالی.... فک کنم پس کارمو درست انجام دادم
با چشمای گشاد شده نگاهش کردم که با دیدن قیافه متعجبم پُقی زد زیرخنده
+ شوخی کردم
قلبم روی هزار بود و دستام عرق کرده بود ، پسره الدنگ مشخص بود سادیسم داره اصلا...
واقعا مریضه
دستشو روی شکمم گذاشت و گفت:
+ ولی اگه بخوای میتونم یه نینی بکارم اینجا
_ میخوام برم خونه
دستشو حرکت داد به سمت بالا تنم و فشاری داد و گفت:
+ با من بهت بد میگذره؟؟
دستشو پس زدم و گفتم:
_ خفه شو بیشعور
ناگهان سیلی محکمی بهم زد که هنگ کردم ، اصلا انتظار این حرکتو نداشتم ، یه طرف صورتم میسوخت و مطمعن بودم الان لپم قرمز شده بود
+ حرف دهنتو بفهم غنچه! با آخرت باشه بهم توهین میکنی
پوزخندی توی دلم زد و باخودم گفتم: آخرین باریه که میبینمت اسکل پلشت
دستمو روی صورتم گذاشتم و سعی میکردم گریمو کنترل کنم ، نمیخواستم جلوی افراز دیگه خودمو کوچیک کنم
۳.۵k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.