🔰 خادم حرم کاظمین(ع) بود، می گفت:
🔰 خادم حرم کاظمین(ع) بود، میگفت:
🔸جوانی لاابالی بود که هر هفته پنجشنبه با رفقایش مشروب میخوردند و میآمدند داخل حرم و به اهلبیت فحاشی میکردند..
🔹یک پنجشنبه، دلم بدجوری شکست و رو به ضریح مطهر گفتم: آقا جان، چرا جوابش را نمیدهی..؟
هفته بعد، جوان با همان احوال داخل آمد. همین که دهان باز کرد و شروع به فحاشی کرد، گویی یکباره دستی غیبی به دهانش کوبید؛ پرت شد و خون از لب و دهانش جاری شد..
رو به سوی ضریح کردم و گفتم:
آقا جان، یا موسیبن جعفر(ع)،
ممنون که دعایم اجابت کردی و جوابش دادی..
🔸شب هنگام، مولا به خوابم آمد و گفت: ما صبوریم و حوصلهمان زیاد است. من جواب این جوان را ندادم. منتها او بد آورد؛ چون این هفته، عمویم عباس (ع) مهمان ما بود..
🔹این صحنهی بالا را که دیدم،
برخورد کمنظیرِ دو بازیکنِ همرزم از یک تیم باهم! که شاید به تعداد انگشتان دست هم در جهان فوتبال رخ نداده باشد،
یکهو بیاد این خاطره افتادم.
🔸انگلیسی، بر پادشاه فاسدش درود فرستد و ایرانی، از احترام به خون شهیدان در سرود ملیاش اِبا کند..
✅ بیحرمتی، بیجواب نمیماند..
🔸جوانی لاابالی بود که هر هفته پنجشنبه با رفقایش مشروب میخوردند و میآمدند داخل حرم و به اهلبیت فحاشی میکردند..
🔹یک پنجشنبه، دلم بدجوری شکست و رو به ضریح مطهر گفتم: آقا جان، چرا جوابش را نمیدهی..؟
هفته بعد، جوان با همان احوال داخل آمد. همین که دهان باز کرد و شروع به فحاشی کرد، گویی یکباره دستی غیبی به دهانش کوبید؛ پرت شد و خون از لب و دهانش جاری شد..
رو به سوی ضریح کردم و گفتم:
آقا جان، یا موسیبن جعفر(ع)،
ممنون که دعایم اجابت کردی و جوابش دادی..
🔸شب هنگام، مولا به خوابم آمد و گفت: ما صبوریم و حوصلهمان زیاد است. من جواب این جوان را ندادم. منتها او بد آورد؛ چون این هفته، عمویم عباس (ع) مهمان ما بود..
🔹این صحنهی بالا را که دیدم،
برخورد کمنظیرِ دو بازیکنِ همرزم از یک تیم باهم! که شاید به تعداد انگشتان دست هم در جهان فوتبال رخ نداده باشد،
یکهو بیاد این خاطره افتادم.
🔸انگلیسی، بر پادشاه فاسدش درود فرستد و ایرانی، از احترام به خون شهیدان در سرود ملیاش اِبا کند..
✅ بیحرمتی، بیجواب نمیماند..
۳.۲k
۰۱ آذر ۱۴۰۱