مرثیه شهادت امام محمدباقرع

مرثیه شهادت امام محمدباقر(ع)


پا به پای پدر سفر کردم
در میان خرابه سر کردم

پدرم بینِ ریسمان بود و
با رقیه پدر پدر کردم

عمه ام تا به رویِ خاک افتاد
دیده ام را ز اشک، تر کردم

از همان روزِ تلخ، تا امروز
گریه هر روز تا سحر کردم

دست در دست عمه ام آن روز
از دلِ نیزه ها گذر کردم

سُمِ مرکب بوی گلاب گرفت
از تنی که به آن نظر کردم

تا سه ساله میان راه افتاد
پدرم را خودم خبر کردم

آنقدَر داغ دارم از آن دم
که از این زهر، خون، جگر کردم
دیدگاه ها (۱)

السلام علیک یا ابا عبداللهالسلام علیک و رحمت الله وبرکاته

شرح در تصویر

عــاقبت آه کشیــدم نفس آخـر رانفس سوخته از خاطره ای پرپر رار...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هفتـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط