دریاچه عشق p7
دریاچه عشق p7
از زبان ا/ت
تهیونگ : از اولم نباید میپرسیدم
خودش زیپ لباس عروس و پایین کشید و گفتم
ا/ت : با چه حقی لباسمو در میاری!!!!؟؟ ها؟
جواب بده کیم تهیونگ!!؟؟
تهیونگ منو بغل کرد و گذاشت
رو تخت مچ دستامو با
یه دست بالای سرم قفل کرد
و شروع کرد به مک زدن لبم
منم فقط گریه میکردم
آنقدر وحشیانه و وحشتناک مک زد
که آخر زبونشو وارددهنم کرد
کم کم داشت میرفت
سمت گردنم کلی گردنمو مکید و آخر کبودم کرد
آروم بهم نزدیک شد و زیر گوشم گفت
تهیونگ : چون من شوهرتم و هر کاری
دلم بخواد با بیبیم میکنم تازه از این به بعد منو
ددی صدا میکنی فهمیدی؟
از حرفش خوشم نیومد و گفتم
ا/ت : بله.......... کیم تهیونگ 😏
تهیونگ : ببین خودن خواستی
به زور لباسمو در آورد با اینکه هی با مشت
میزدمش
زیپ شلوارشو پایین کشید و گذاشت توم
آنقدر درد داشت که داشتم میمردم
خیلییییی فشار داد و منم فقط
فریاد میزدمو گریه میکردم آخرش هردو ارضا شدیم
از روم بلند شد و رفت دوش بگیره
خیلی درد داشتم یه لباسی پوشیدم و سریع رفتم
یه اتاق دیگه و خوابم برد
از زبان تهیونگ
از حمام اومدم بیرون دیدم ا/ت نیست رفتم
دیدم تو یکی از اتاق ها خوابه رفتم آشپز خونه
یه قرص پیدا کردم با آب رفتم بالا بیدارش کردم
تهیونگ : بیبی گرلل بیدار شو
ا/ت : خواهش میکنم دیگه نه لطفا دیگه نه
تهیونگ : از خداتم باشه بیا اینو بخور
ا/ت : این چیه
تهیونگ : قرص
ا/ت : آخی فکر کردم آبنباته
تهیونگ : بخور من فعلا حوصله بچه ندارم
ا/ت گرفت سریع خورد
از زبان ا/ت
وقتی اونو گفت خجالت کشیدم و سریع خوردم
دید لپام قرمز شده گفت
تهیونگ : ایییییی خجالت کشیدی عشقم.....
ا/ت : منو میشه عشقم صدا نکنی
تهیونگ : چرا؟!!
ا/ت : چون من خوشم نمیاد
تهیونگ عصبانی شد و محکم درو بست و رفت
منم گرفتم خوابیدم
صبح
از زبان ا/ت
بیدار شدم شکمم خیلییی درد میکرد
به ساعت نگاه کردم 11 بود فهمیدم تهیونگ خونه
نیست رفتم پایین صبحانه آماده سر میز بود
با یه یادداشت
یادداشت :
صبح بخیر بیبی گرلل
برات صبحانه آماده کردم نوش جان
امروز ساعت 8 برمیگردم
....... از طرف شوهرت تهیونگ......
از زبان ا/ت
ایشششششششششه
چندش حالم اول صبح بهم ریخت نشستم
سر میز یکم غذا خوردم که در زدن
رفتم درو باز کنم........
شرط پارت بعد ناشناس رو پر کنید
حمایت کنید جیگرام
از زبان ا/ت
تهیونگ : از اولم نباید میپرسیدم
خودش زیپ لباس عروس و پایین کشید و گفتم
ا/ت : با چه حقی لباسمو در میاری!!!!؟؟ ها؟
جواب بده کیم تهیونگ!!؟؟
تهیونگ منو بغل کرد و گذاشت
رو تخت مچ دستامو با
یه دست بالای سرم قفل کرد
و شروع کرد به مک زدن لبم
منم فقط گریه میکردم
آنقدر وحشیانه و وحشتناک مک زد
که آخر زبونشو وارددهنم کرد
کم کم داشت میرفت
سمت گردنم کلی گردنمو مکید و آخر کبودم کرد
آروم بهم نزدیک شد و زیر گوشم گفت
تهیونگ : چون من شوهرتم و هر کاری
دلم بخواد با بیبیم میکنم تازه از این به بعد منو
ددی صدا میکنی فهمیدی؟
از حرفش خوشم نیومد و گفتم
ا/ت : بله.......... کیم تهیونگ 😏
تهیونگ : ببین خودن خواستی
به زور لباسمو در آورد با اینکه هی با مشت
میزدمش
زیپ شلوارشو پایین کشید و گذاشت توم
آنقدر درد داشت که داشتم میمردم
خیلییییی فشار داد و منم فقط
فریاد میزدمو گریه میکردم آخرش هردو ارضا شدیم
از روم بلند شد و رفت دوش بگیره
خیلی درد داشتم یه لباسی پوشیدم و سریع رفتم
یه اتاق دیگه و خوابم برد
از زبان تهیونگ
از حمام اومدم بیرون دیدم ا/ت نیست رفتم
دیدم تو یکی از اتاق ها خوابه رفتم آشپز خونه
یه قرص پیدا کردم با آب رفتم بالا بیدارش کردم
تهیونگ : بیبی گرلل بیدار شو
ا/ت : خواهش میکنم دیگه نه لطفا دیگه نه
تهیونگ : از خداتم باشه بیا اینو بخور
ا/ت : این چیه
تهیونگ : قرص
ا/ت : آخی فکر کردم آبنباته
تهیونگ : بخور من فعلا حوصله بچه ندارم
ا/ت گرفت سریع خورد
از زبان ا/ت
وقتی اونو گفت خجالت کشیدم و سریع خوردم
دید لپام قرمز شده گفت
تهیونگ : ایییییی خجالت کشیدی عشقم.....
ا/ت : منو میشه عشقم صدا نکنی
تهیونگ : چرا؟!!
ا/ت : چون من خوشم نمیاد
تهیونگ عصبانی شد و محکم درو بست و رفت
منم گرفتم خوابیدم
صبح
از زبان ا/ت
بیدار شدم شکمم خیلییی درد میکرد
به ساعت نگاه کردم 11 بود فهمیدم تهیونگ خونه
نیست رفتم پایین صبحانه آماده سر میز بود
با یه یادداشت
یادداشت :
صبح بخیر بیبی گرلل
برات صبحانه آماده کردم نوش جان
امروز ساعت 8 برمیگردم
....... از طرف شوهرت تهیونگ......
از زبان ا/ت
ایشششششششششه
چندش حالم اول صبح بهم ریخت نشستم
سر میز یکم غذا خوردم که در زدن
رفتم درو باز کنم........
شرط پارت بعد ناشناس رو پر کنید
حمایت کنید جیگرام
۱۴.۵k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.