دریاچه عشق p9
دریاچه عشق p9
از زبان ا/ت
وقتی کوک اینو گفت دستمو کشیدم رفتم
اون طرف
ا/ت : یااااا چی میگی واسه خودت
تهیونگ نزدیک کوک شد
تهیونگ : اومدی تو خونم با زن من لاس میزنی
حالا هم ادعا میکنی دوست پسرشی
یه مشت کوبوند تو صورت کوک
صورتش کبود شد دعوا ادامه دار شد
اون زد این زد هی اون زد هی این زد
آخر تهیونگ کوک رو با لگد انداخت بیرون ( ببخشید
تهکوک لاورا)
رفت دوش بگیره
من رفتم جعبه کمک های اولیه رو از اجوما گرفتم
رفتم بالا دیدن یه شلوار جین تنشه اما تیشرت و
میخواس بپوشه همه تنش زخمی بود
ا/ت : وایسا وایسا بشین رو تخت ( نشست )
بزار زخماتو ضد عفونی کنم......... یکم سوز داره
تهیونگ : اههییشششش
ا/ت داشت همینجور پماد میزد
ا/ت : ببین جدی میگم بین منو کوک هیچی نیست
تهیونگ : خفه شو 😒
ا/ت : یااااا یه دقیقه به حرفم گوش کن
تهیونگ : نیازی نیست هرچی باید میشنیدم رو شنیدم
تهیونگ پاشد رفت لباسشو پوشید و رفت بیرون
شب
سر میز بودم هنوز بر نگشته بود که یهو کلید انداخت
و اومد تو
تهیونگ : چه عجب کسی خونه نیست
ا/ت : یااااا بهت میگم اون......
نذاشت حرفمو بزنمو رفت
تغریبا اخرایه پله بود
ا/ت : هی غذا نمیخوری ( با داد)
تهیونگ : چرا نگران منی نگران کوکیت باش🙄
خیلی عصبی شدم یکم فیلم نگاه کردمو رفتم بالا
که بخوابم درو باز کردم دیدم تهیونگ نیست رفتم
اتاق هارو چک کردم دیدم تو یکی از اتاق ها خوابیده
رفتم آروم پیشش صداش کردم
ا/ت : تهیونگ.... تهیونگ
تهیونگ : اوممم
ا/ت : نمیای پیشم ( پوز خند )
تهیونگ : به هر حال ما بخاطر شرکت ازدواج کردیم
لزومی نداره من و تو باهم بخوابیم
ا/ت : یعنی چی واااا......... خب تو نیا من میام
رفتم بغلش اونور تخت خوابیدم
تهیونگ : چیکار میکنی
ا/ ت : دارم میخوابم
تهیونگ : پیش من نخواب
ا/ت : چرا ☺️
تهیونگ : اصن میدونی چیه راحت بگیر بخواب
پاشد رفت
ذهن ا/ت
اهههییششششش
خب چرا نمیزاری بهت توضیح بدم اههه
ولی نمیدونم چرا یه حس هایی به تهیونگ دارم
نمیدونم کی ولی خوابم ......
شرط پارت بعد 10 لایک 15 کامنت
از زبان ا/ت
وقتی کوک اینو گفت دستمو کشیدم رفتم
اون طرف
ا/ت : یااااا چی میگی واسه خودت
تهیونگ نزدیک کوک شد
تهیونگ : اومدی تو خونم با زن من لاس میزنی
حالا هم ادعا میکنی دوست پسرشی
یه مشت کوبوند تو صورت کوک
صورتش کبود شد دعوا ادامه دار شد
اون زد این زد هی اون زد هی این زد
آخر تهیونگ کوک رو با لگد انداخت بیرون ( ببخشید
تهکوک لاورا)
رفت دوش بگیره
من رفتم جعبه کمک های اولیه رو از اجوما گرفتم
رفتم بالا دیدن یه شلوار جین تنشه اما تیشرت و
میخواس بپوشه همه تنش زخمی بود
ا/ت : وایسا وایسا بشین رو تخت ( نشست )
بزار زخماتو ضد عفونی کنم......... یکم سوز داره
تهیونگ : اههییشششش
ا/ت داشت همینجور پماد میزد
ا/ت : ببین جدی میگم بین منو کوک هیچی نیست
تهیونگ : خفه شو 😒
ا/ت : یااااا یه دقیقه به حرفم گوش کن
تهیونگ : نیازی نیست هرچی باید میشنیدم رو شنیدم
تهیونگ پاشد رفت لباسشو پوشید و رفت بیرون
شب
سر میز بودم هنوز بر نگشته بود که یهو کلید انداخت
و اومد تو
تهیونگ : چه عجب کسی خونه نیست
ا/ت : یااااا بهت میگم اون......
نذاشت حرفمو بزنمو رفت
تغریبا اخرایه پله بود
ا/ت : هی غذا نمیخوری ( با داد)
تهیونگ : چرا نگران منی نگران کوکیت باش🙄
خیلی عصبی شدم یکم فیلم نگاه کردمو رفتم بالا
که بخوابم درو باز کردم دیدم تهیونگ نیست رفتم
اتاق هارو چک کردم دیدم تو یکی از اتاق ها خوابیده
رفتم آروم پیشش صداش کردم
ا/ت : تهیونگ.... تهیونگ
تهیونگ : اوممم
ا/ت : نمیای پیشم ( پوز خند )
تهیونگ : به هر حال ما بخاطر شرکت ازدواج کردیم
لزومی نداره من و تو باهم بخوابیم
ا/ت : یعنی چی واااا......... خب تو نیا من میام
رفتم بغلش اونور تخت خوابیدم
تهیونگ : چیکار میکنی
ا/ ت : دارم میخوابم
تهیونگ : پیش من نخواب
ا/ت : چرا ☺️
تهیونگ : اصن میدونی چیه راحت بگیر بخواب
پاشد رفت
ذهن ا/ت
اهههییششششش
خب چرا نمیزاری بهت توضیح بدم اههه
ولی نمیدونم چرا یه حس هایی به تهیونگ دارم
نمیدونم کی ولی خوابم ......
شرط پارت بعد 10 لایک 15 کامنت
۱۸.۹k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.