از زبان ا/ت
از زبان ا/ت
رفتم درد باز کنم کوک بود
خیلی خوشتیپ وجذاب
از زبان کوک
شنیدم تهیونگ و ا/ت ازدواج
کردن اما من طاقت نیاوردم خیلی
از ا/ت خوشم میاد رفتم عمارت تهیونگ
در زدم ا/ت دو باز کرد خیلی خوشگل بود
هردو سلام دادیم بعد منو به داخل دعوت کرد
رفتم تو نشستیم رو کاناپه و گفت
ا/ت : چی میخوری
کوک : یه قهوه تلخ
ا/ت : اجومااااااا
اجوما : بله
ا/ت : دوتا قهوه تلخ
اجوما : چشم خانم
کوک : شنیدم با تهیونگ ازدواج کردی مبارکه
ا/ت : ممنون ( با بی حوصلگی )
کوک : از تهیونگ خوشت نمیاد
ا/ت : خب..... نه اینکه عاشقش باشم ولی
خب ما فقط بخاطر شرکت ازدواج کردیم
کوک : اوممم..... یعنی به این ازدواج راضی نیستی
ا/ت : البته
از زبان ا/ت
دیدم کوک داره بهم نزدیک میشه
کوک : نظرت درمورد من چیه
ا/ت : منظورت چیه
دست چپشو دور کمرم حلقه کرد که یهو
تهیونگ کلید انداخت و اومد تو
دید ما تو اون وضعیت بودیم سریع خودمو
از کوک جدا کردم که اومد جلو گفت
تهیونگ : فهمیدی تا شب نیستم خونه خالیه
رفیقای پسرتو دعوت میکنیو باهاشون لا*س
میزنی 😡
ا/ت : نه اونجور که فکر میکنی نیست
از زبان کوک
تهیونگ ا/ت و از من گرفت بزار یکم
حرصش بدم بلند شدمو دست ا/ت و
گرفتم و گفتم
کوک : تهیونگ منو ا/ت از هم خوشمون میاد
به نظرم ای ازدواج الکی نباید هیچ تاثیری رو
رابطه منو ا/ت بزاره
....... ادامه دارد.......
رفتم درد باز کنم کوک بود
خیلی خوشتیپ وجذاب
از زبان کوک
شنیدم تهیونگ و ا/ت ازدواج
کردن اما من طاقت نیاوردم خیلی
از ا/ت خوشم میاد رفتم عمارت تهیونگ
در زدم ا/ت دو باز کرد خیلی خوشگل بود
هردو سلام دادیم بعد منو به داخل دعوت کرد
رفتم تو نشستیم رو کاناپه و گفت
ا/ت : چی میخوری
کوک : یه قهوه تلخ
ا/ت : اجومااااااا
اجوما : بله
ا/ت : دوتا قهوه تلخ
اجوما : چشم خانم
کوک : شنیدم با تهیونگ ازدواج کردی مبارکه
ا/ت : ممنون ( با بی حوصلگی )
کوک : از تهیونگ خوشت نمیاد
ا/ت : خب..... نه اینکه عاشقش باشم ولی
خب ما فقط بخاطر شرکت ازدواج کردیم
کوک : اوممم..... یعنی به این ازدواج راضی نیستی
ا/ت : البته
از زبان ا/ت
دیدم کوک داره بهم نزدیک میشه
کوک : نظرت درمورد من چیه
ا/ت : منظورت چیه
دست چپشو دور کمرم حلقه کرد که یهو
تهیونگ کلید انداخت و اومد تو
دید ما تو اون وضعیت بودیم سریع خودمو
از کوک جدا کردم که اومد جلو گفت
تهیونگ : فهمیدی تا شب نیستم خونه خالیه
رفیقای پسرتو دعوت میکنیو باهاشون لا*س
میزنی 😡
ا/ت : نه اونجور که فکر میکنی نیست
از زبان کوک
تهیونگ ا/ت و از من گرفت بزار یکم
حرصش بدم بلند شدمو دست ا/ت و
گرفتم و گفتم
کوک : تهیونگ منو ا/ت از هم خوشمون میاد
به نظرم ای ازدواج الکی نباید هیچ تاثیری رو
رابطه منو ا/ت بزاره
....... ادامه دارد.......
۶۴.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.