CHERRY BLOSSOM

CHERRY BLOSSOM
Part 30
(صبح روز بعد)

نور کم‌رمق خورشید از لای پرده‌های نیمه‌کشیده اتاق افتاده بود روی زمین
هیونجین روی مبل نشسته بود، هنوز لباس دیشب تنش بود لیوانی که نصفه‌اش حاوی آب بود، روی میز جلوی پاش دیده می‌شد
چشم‌هاش قرمز و خسته بودن، نه از مستی...بلکه از بی‌خوابی
صدای خفیف ساعت دیواری توی سکوت خونه می‌پیچید
روی میز پر از کارت‌های دعوت و یادداشت‌های مهمونی دیشب بود، ولی نگاه هیونجین فقط روی یه چیز ثابت مونده بود.....اون گل رز خشک کوچیکی که قرار بود موقع ی دعوت رز بهش بده اما با دیدن سونگمین گل رو پشت سرش پنهان کرد انگشت‌هاش بی‌هدف روی ساقه‌ی خشک گل کشیده شدن
صدای نوتیف موبایل سکوت رو شکست
پیام از طرف دوست صمیمیش بود
«هی پسر معلومه که تو کجایی؟ چرا جواب گوشیتو نمیدی؟»
هیونجین فقط یه نگاه انداخت و موبایل رو خاموش کرد
بلند شد و رفت سمت پنجره بیرون آسمون گرفته بود بوی بارون توی هوا پیچیده بود یه نفس عمیق کشید اما ته دلش خالی بود
هر کاری می‌کرد نمی‌تونست تصویر رز رو از ذهنش پاک کنه...
اون لحظه‌ای که اسمش رو صدا زد، اون لرزش صدا، اون "شب بخیر" کوتاه...هنوز مثل یه فیلم جلوی چشمش می‌چرخید
هیونجین: لعنتی...چرا نمی‌تونی آروم باشی هوانگ هیونجین؟
زمزمه‌اش زیر نفسش گم شد
دستش رو روی سینه‌ش گذاشت همون‌جا که هنوز درد می‌کرد
دردی شبیه دلتنگی...یا شاید چیزی بیشتر از اون
چند لحظه بعد موبایلش دوباره روشن شد
یه پیام جدید از طرف یوجین:
«تحقیقاتم درباره ی سونگمین تموم شد
ولی یچیزی درباره اش عجیبه»
اخمای هیونجین رفت توی هم انگشتش رو روی صفحه نگه داشت و پیام بعدی باز شد:
«اون ماه پیش ایتالیا بوده، با یه دختر که اونم ملیت کره ای داشته از روی مستی رابطه داشته حالا اون دختره ادعا میکنه که ازش بارداره سونگمین هم قبل از اینکه خبرش پخش بشه داره در به در دنبالش میگرده و دختره هم بخاطر همین به اداره ی پلیس روی اورده»
«و در ضمن دوست دختر سابقت.....رز رو هم اشتباهی به جای اون دختره دزدیدن ولی نمیدونم چیشده که الان باهم کاپلن»
برای چند ثانیه انگار همه‌چیز ایستاد
صدای قلبش توی گوشش می‌پیچید
سونگمین؟ اون‌هم وسط این همه ماجرا؟
هیونجین با ناباوری نفسش رو بیرون داد و موبایل رو روی میز گذاشت
هیونجین: لعنت بهت...کیم سونگمین
یه لحظه خندید، اما اون خنده پر از تلخی بود
با قدم‌هایی تند خودشو آینه رسوند به انعکاس خودش خیره شد
اون نگاهی که دیشب بهش انداخته بود....همون نگاه پر از کنایه و زهر.....حالا هزار معنی پیدا کرده بود
همه‌ی حرف‌هاش، سکوتش، لبخندش...
انگار یه نقاب بوده
هیونجین دستی به موهاش کشید، هنوز ذهنش آشفته بود
هیونجین: رز...اگه اینو بفهمه...
.
.
.
صدای تیک‌تاک ساعت دیواری با ضربه‌ی قلم روی کاغذ قاطی شده بود
سونگمین پشت میز بزرگ شیشه‌ای نشسته بود...آستین‌های پیراهن سفیدش تا آرنج تا خورده بودن و روی میز انبوهی از پرونده‌ها و قراردادها پخش بود.
نور آفتاب از شیشه‌ی بلند دفتر روی موهاش افتاده بود و اون‌قدر جدی به نظر می‌رسید که هیچ‌کس نمی‌تونست حدس بزنه ذهنش جای دیگه‌ست...
با امضای آخرین برگه خودکار رو روی میز گذاشت و تکیه داد به صندلی
نفسش رو آهسته بیرون داد و به سقف خیره شد
ذهنش هنوز بین رز و صحبت های چند دقیقه پیش هیونجین که اون رو تهدید کرده بود که از رز جدا شه وگرنه همه چیو بهش میگه در نوسان بود
(صدای در زدن)
_بفرمایید
در آروم باز شد و رز وارد شد
سونگمین لحظه‌ای خشکش زد
برای یه لحظه یاد حرف های هیونجین افتاد
رز لبخند ساده و زیبایی به لب داشت
×سلام...مزاحمتون که نشدم مدیر عامل کیم؟
_نه بیا داخل

ادامه دارد🍒......
دیدگاه ها (۱)

CHERRY BLOSSOM Part 3۱×اومدم فقط...بابت دیشب عذرخواهی کنم شا...

5 minutes to deathPart 16والریا با دستانی لرزون چمدونش رو ره...

۵𝑚𝑖𝑢𝑡𝑒𝑠 𝑡𝑜 𝑑𝑒𝑎𝑡𝒉Part 15در حالی که پدرش پشت سرش بود و اتاق رو...

۵𝑚𝑖𝑢𝑡𝑒𝑠 𝑡𝑜 𝑑𝑒𝑎𝑡𝒉Part 1۴پ.ج: جونگین! این دختر قراره همسرت شه ...

CHERRY BLOSSOM Part 3۲صبح یه نور کمرنگ از پنجره افتاد تو اتا...

CHERRY BLOSSOM Part 3۳صبح هوا هنوز یخ زده بود و رز وقتی از خ...

ی درخواستی داشتموقتی عضو نهمی، سونگمین هم روت کراشهاینجوری ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط