CHERRY BLOSSOM

CHERRY BLOSSOM
Part 3۱

×اومدم فقط...بابت دیشب عذرخواهی کنم شاید حرفام یا رفتاری که داشتم درست نبود نمی‌خواستم باعث ناراحتی‌ت بشم
سونگمین چند لحظه فقط نگاش کرد اون‌قدر آروم و کنترل‌شده حرف می‌زد که سونگمین نمی‌تونست بفهمه واقعاً ناراحته یا فقط داره خودش رو قوی نشون میده
_تو کاری نکردی فقط...شب طولانی‌ای بود و همه خسته بودن
رز لبخند کمرنگی زد، ولی اون لبخند تهش غم داشت
×خوشحالم که اینو گفتی چون واقعاً نمی‌خواستم بینمون چیزی خراب بشه
رز نزدیک سونگمین شد و بوسه ی سطحی ای روی لبش زد
_رز...
نگاه سونگمین برای لحظه‌ای نرم شد اما بلافاصله دوباره اون نقاب خونسردی برگشت روی چهره‌اش
_بابت دیشب نگران نباش ولی ازت یه خواهش دارم
×چیزی شده؟
_یه مدت...از هیونجین فاصله بگیر
رز جا خورد
×چی؟ چرا باید همچین کاری کنم؟
_فقط به من اعتماد کن
رز با اخم و گیجی نگاهش کرد، اما سونگمین لبخند محوی زد و به سمت پنجره رفت
نور آفتاب روی چهره‌اش افتاد و اون در حالی که بیرونو نگاه می‌کرد، آروم گفت:
_بعضی آدما...یه‌طوری وارد زندگی‌مون میشن که حتی نمی‌فهمیم کی باید ازشون فاصله بگیریم، پس تا وقتی خیلی دیر نشده ازش فاصله بگیر
رز چیزی نگفت فقط کیفش رو از روی میز برداشت و با چشمانی پر از سؤال از اتاق خارج شد
در که بسته شد، سونگمین چند لحظه همون‌طور خیره به شیشه موند
اما پشت اون آرامش ظاهری، ذهنش پر از ترس و اضطراب بود توی این مدت به رز علاقه پیدا کرده بود و نمیخواست از دستش بده چشم‌هاش تار شدن
زیر لب:
_لعنتی...کاش هیچوقت ایتالیا نمی‌رفتم...
.
.
(شب)
هان یک روزی میشد رفته بود خونه ی خودش و حالا رز باز هم تنها شده بود
صدای بارون آروم روی شیشه‌ها می‌خورد
رز روی کاناپه لم داده بود یه فنجون چای کنار دستش بود و تلویزیون بی‌صدا روشن مونده بود ذهنش جای دیگه بود
حرف‌های سونگمین از صبح مثل یه خط بی‌پایان توی ذهنش تکرار می‌شد
«یه مدت از هیونجین فاصله بگیر....»
دستی به موهاش کشید و با صدای خسته‌ای گفت:
×اصلاً چرا باید همچین چیزی بخواد؟
صدای زنگ توی سکوت خونه پیچید ساعت نزدیک نیمه‌شب بود
رز با تردید از جاش بلند شد
×کیه این وقت شب؟
به سمت در رفت، از چشمی نگاه کرد
هیونجین لباسش خیس بود و موهاش به پیشونیش چسبیده بود و یه حالت بی‌قرار توی چشماش بود
رز با ناباوری درو باز کرد
×هیونجین؟ تو...این موقع شب؟ حالت خوبه؟
هیونجین لبخند محوی زد، ولی اون لبخند بیشتر از غم ساخته شده بود تا خوشی
هیونجین: می‌تونم بیام تو؟
رز بدون فکر کنار رفت
×آره، بیا
وقتی وارد شد، بوی الکل فضای خونه رو پر کرد
رز اخماش رفت تو هم
×مستی؟
هیونجین خندید، یه خنده‌ی گرفته و تلخ
هیونجین: فکر کنم اره.....یا شایدم نه...نمی‌دونم فقط مغزم دیگه کار نمی‌کنه
به سمت کاناپه رفت نشست و دست‌هاش رو روی صورتش گذاشت
هیونجین: نمی‌خواستم بیام ولی نمی‌تونستم ساکت بمونم
رز با نگرانی کنارش نشست
×هیونجین...چی شده؟
اون سرش رو بالا آورد، چشماش قرمز بودن یا از الکل یا از چیزی عمیق‌تر
هیونجین: سونگمین...
×سونگمین؟
هیونجین خندید، بعد همون خنده به لرزش صداش تبدیل شد
هیونجین: می‌دونی اون ماه پیش کجا بوده؟
رز سرش رو به نشونه‌ی "نه" تکون داد
هیونجین: ایتالیا...اون‌جا با یه دختر بوده....یه رابطه‌ی واقعی، نه فقط گذرا
و حالا اون دختر برگشته کره و حامله‌ست
رز خشکش زد
نفسش بند اومد و با صدای خفیفی لب زد
×چی...داری چی می‌گی؟
هیونجین: اون تمام این مدت داشت وانمود می‌کرد که همه‌چی عادیه حتی دیشب، وقتی با من حرف می‌زد، هنوز داشت دنبال اون دختر می‌گشت
رز از جاش بلند شد انگار زمین زیر پاش خالی شده بود
×نه تو داری اشتباه می‌کنی...سونگمین هیچ‌وقت...
هیونجین: دروغ نمی‌گم!
×هیونجین بس کن، حالت خوب نیست...
هیونجین: نه رز...باید بدونی تو اون آدمی که فکر می‌کنی نیست
رز با چشمای پر از اشک فقط نگاهش می‌کرد
هیونجین دستش رو بالا آورد و روی بازوی رز گذاشت
هیونجین: من نمی‌خواستم بگم...ولی وقتی دیدم اون داره ازت سواستفاده میکنه...نتونستم تحمل کنم
بین نفس‌های بریده و نگاه‌های خیس، سکوتی بینشون افتاد
هیونجین زمزمه کرد:
تو نباید با کسی مثل اون درگیر بشی، رز...
و همون لحظه تعادلش رو از دست داد و رز با عجله گرفتش تا نیفته
هیونجین سرش روی شونه‌ی رز افتاد
هیونجین: فقط...نذار دوباره از دستت بدم...
رز نفسش لرزید، قلبش بین درد و سردرگمی گیر کرده بود
نمی‌دونست بیشتر باید نگران هیونجین باشه...یا حقیقتی که تازه شنیده بود
ادامه دارد🍒.......
دیدگاه ها (۱۲)

5 minutes to deathPart 16والریا با دستانی لرزون چمدونش رو ره...

یه اسپویل از فیک جدیدمون🤭تقریباً دیگه آخرای فیک شکوفه گیلاسِ...

CHERRY BLOSSOM Part 30(صبح روز بعد)نور کم‌رمق خورشید از لای ...

۵𝑚𝑖𝑢𝑡𝑒𝑠 𝑡𝑜 𝑑𝑒𝑎𝑡𝒉Part 15در حالی که پدرش پشت سرش بود و اتاق رو...

CHERRY BLOSSOM Part 3۲صبح یه نور کمرنگ از پنجره افتاد تو اتا...

CHERRY BLOSSOM Part 3۳صبح هوا هنوز یخ زده بود و رز وقتی از خ...

پارت ۱۶۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط