MY FAVORITE ENEMY
۶"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:۶۱
"ویو جنا"
.
کوک: یا هر اتفاقی بیوفته مقصرش خودتی...
یکی از دستاش و یکم بالا تر از سینم گزاشت و از دردی که بهش وارد شد ناخوناش و تو گوشتم فرو کرد.
کوک: هیچم اهمیت نمیدم که تصمیماتت دست خودته یا نه...
جنا:نم...نمیر..م
این دیگه تو یه لول دیگس.
هر دختری بود فرار که هیچی ،ناپدید می شد.
ولی این چرا دست از سرم ور نمی داشت؟!!.
چرا هر چقدر سعی میکردم بترسونمش که بره..تاثیری نداشت.!!؟؟
جنا: ..برام مهم نیست تو چیکار میکنی.تو یبار جونم و نجات دادی...میتونم پیشت ااحساس امنیت کنم.
پوزخند زدم.
کوک: خواب نبین دختر جون اینجا واقعیته...همه جا برایه تو امن هست جز اینجا...چون موندنت اینجا عذاب و درد کشیدنه...پس حس امینت نداشته باش پیش من..چون برایه تو من همون خطرم..
جنا: مهم نیست...
به هر حال من نمیخواستم که بهش اسیبی برسونم.
کوک: برو بچه دیگه برایه امشب چوب خطام پره..
پشتم و بهش کردم و به سمت اتاقم رفتم ولی...
ولی چرا که نه!؟؟
بدون شک پیش من بهش خیلی بد میگذره...
هشتارایه لازمم و بهش دادم.
از اون جدا نمیتونم تحمل کنم بره اون پایین که اولین نفر جئون میره سراغش..
یکم سخت بود ولیی..
اون راه و دوباره به سمتش برگشتم.
کوک:..خودت انتخواب کردی که پیش کی بمونی......
و به محض رسیدنم بهش دوتا دستام و قاب صورتش کردم و بو//سیدمش...
طوری که انگار تشنه اون ل//بام.
طوری که انگار لذت بخش ترین کاریه که اون لحظه میتونم انجام بدم..
جوری بوسیدمش که انگار میخوام بهش بفهمونم که نرفتنش معنی هایه زیادی داره..
که ممکنه فهمیده باشه یا بخواطر مستی نفهمیده باشه.
اون انتخواب کرد نره یعنی من و ترجیع داده.
اون نرفت یعنی نمیخوات بیوفته دست جئون.
خودش نمیدونه ولی نرفتنش معنی هایه زیادی داره.
قرار نیست بخواطر تهیونگ ازم دور باشه چون اونجوری جیون یه روش برایه نزدیک شدن بهش پیدا میکنه.
GHAPTER:1
PART:۶۱
"ویو جنا"
.
کوک: یا هر اتفاقی بیوفته مقصرش خودتی...
یکی از دستاش و یکم بالا تر از سینم گزاشت و از دردی که بهش وارد شد ناخوناش و تو گوشتم فرو کرد.
کوک: هیچم اهمیت نمیدم که تصمیماتت دست خودته یا نه...
جنا:نم...نمیر..م
این دیگه تو یه لول دیگس.
هر دختری بود فرار که هیچی ،ناپدید می شد.
ولی این چرا دست از سرم ور نمی داشت؟!!.
چرا هر چقدر سعی میکردم بترسونمش که بره..تاثیری نداشت.!!؟؟
جنا: ..برام مهم نیست تو چیکار میکنی.تو یبار جونم و نجات دادی...میتونم پیشت ااحساس امنیت کنم.
پوزخند زدم.
کوک: خواب نبین دختر جون اینجا واقعیته...همه جا برایه تو امن هست جز اینجا...چون موندنت اینجا عذاب و درد کشیدنه...پس حس امینت نداشته باش پیش من..چون برایه تو من همون خطرم..
جنا: مهم نیست...
به هر حال من نمیخواستم که بهش اسیبی برسونم.
کوک: برو بچه دیگه برایه امشب چوب خطام پره..
پشتم و بهش کردم و به سمت اتاقم رفتم ولی...
ولی چرا که نه!؟؟
بدون شک پیش من بهش خیلی بد میگذره...
هشتارایه لازمم و بهش دادم.
از اون جدا نمیتونم تحمل کنم بره اون پایین که اولین نفر جئون میره سراغش..
یکم سخت بود ولیی..
اون راه و دوباره به سمتش برگشتم.
کوک:..خودت انتخواب کردی که پیش کی بمونی......
و به محض رسیدنم بهش دوتا دستام و قاب صورتش کردم و بو//سیدمش...
طوری که انگار تشنه اون ل//بام.
طوری که انگار لذت بخش ترین کاریه که اون لحظه میتونم انجام بدم..
جوری بوسیدمش که انگار میخوام بهش بفهمونم که نرفتنش معنی هایه زیادی داره..
که ممکنه فهمیده باشه یا بخواطر مستی نفهمیده باشه.
اون انتخواب کرد نره یعنی من و ترجیع داده.
اون نرفت یعنی نمیخوات بیوفته دست جئون.
خودش نمیدونه ولی نرفتنش معنی هایه زیادی داره.
قرار نیست بخواطر تهیونگ ازم دور باشه چون اونجوری جیون یه روش برایه نزدیک شدن بهش پیدا میکنه.
- ۲۹.۷k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط