≿"همیشه یه مقصر لازمه!
≿"همیشه یه مقصر لازمه!
یکی که سرزنشش کُنیم.
بگیم بخاطر اون اینجوری شد
بگیم اون گفت،اون خواست...
.
اون کیه؟اون کجاست؟ نمیدونیم
اینکه اون داره بهمون جهت میده یا ما به اون،نمیدونیم...
اینکه بده یا خوبه بودنش برامون؟
نمیدونیم!
انگار رشته های عواطفمونُ گرفته
دستش وشروع کَرده باهاش رشته رشته تَن خودشُ بافتن و ساختن.
از عشق هامون از ترس هامون از خشم مون از غم مون...از هرچی
که پشتِ اون پنجره ی تاریک پسِ
ذهنمون قل و زنجیرش کَردیم،
جون میگیره وتموم قد تو
رومون وامیسته...!
بهمون میگه باید براش چیکار کُنیم،گوش به فرمان بمونیم؟یا اینکه نه...مگه رشته های وجودشو
از ما نداره؟!
گره هاشو،پیچ و تابشو میشه وا کرد...
میشه یه شکلِ دیگه ساختش
میشه خاک آینه رو گرفت و دید
که بابا این سایه ها رو کنار زد
و نور رو دید.بستگی داره چقد بخوای
و چقدر سعی کُنی بَلدش باشی
اون کیه؟!تُ میشناسیش؟!
تُ بلدیش؟!
•|💜|•
یکی که سرزنشش کُنیم.
بگیم بخاطر اون اینجوری شد
بگیم اون گفت،اون خواست...
.
اون کیه؟اون کجاست؟ نمیدونیم
اینکه اون داره بهمون جهت میده یا ما به اون،نمیدونیم...
اینکه بده یا خوبه بودنش برامون؟
نمیدونیم!
انگار رشته های عواطفمونُ گرفته
دستش وشروع کَرده باهاش رشته رشته تَن خودشُ بافتن و ساختن.
از عشق هامون از ترس هامون از خشم مون از غم مون...از هرچی
که پشتِ اون پنجره ی تاریک پسِ
ذهنمون قل و زنجیرش کَردیم،
جون میگیره وتموم قد تو
رومون وامیسته...!
بهمون میگه باید براش چیکار کُنیم،گوش به فرمان بمونیم؟یا اینکه نه...مگه رشته های وجودشو
از ما نداره؟!
گره هاشو،پیچ و تابشو میشه وا کرد...
میشه یه شکلِ دیگه ساختش
میشه خاک آینه رو گرفت و دید
که بابا این سایه ها رو کنار زد
و نور رو دید.بستگی داره چقد بخوای
و چقدر سعی کُنی بَلدش باشی
اون کیه؟!تُ میشناسیش؟!
تُ بلدیش؟!
•|💜|•
۵۰.۳k
۱۹ تیر ۱۴۰۰