ʚFOR YOUɞ
ʚFOR YOUɞ
ʚPART_³⁸ɞ
جیمین: هعییی
یونا قهوه لیموناد منو آورد
ات: مرسی
یونا: خواهش..... بفرمایید
جونگکوک: ممنون
ب/ج: ممنون
ب/ات: ممنون
جیمین: ممنون
یونا: خواهش میکنم
ب/ج: خب شروع میکنم
ب/ات: بفرمایید
ب/ج: دختر تون و واسه جونگکوک میخوام
یونا:(ذوق)
ب/ات: باش
یونا: آخجونننن
ب/آت:مبارک باشه
جونگکوک:(ذوق و خنده)
آت:مبارک باشه
جونگکوک و یونا:مرسی
جیم:مبارک
جونگکوک و یونا:مرسی
ب/ج:مبارک باشه
جونگکوک:مرسی
یونا:مرسی باباجون
ات:(خنده)
خب اینا رفتن سر میز شام و نشستن شام بخورن بعد شام رفتن و نشستن کلی گفتن و خندیدن خیلی بهشون خوش گذشت تاریخ عروسی جونگکوک و یونا رو هم مشخص کردن دیگه کم کم بلند شدن و رفتن خونشون
جیمین ویو
اومدیم خونه لباس عوض کردم و خوابیدم رو تخت اتم لباس هاشو عوض کرد و و اومد رو تخت دراز کشید
جیمین:ات
ات:هوم
جیمین:خیلی دوست دارم
ات:منم عاشقتم
جیمین و ات: (خنده
(۴ماه بعد)
ات ویو
بچه هام قراره تا یک هفته دیگه بدنیا بیان خیلی خوشحالم ولی دکتر گفت شاید بچه ها زودتر بدنیا بیان بلندش دم رفتم رو مبل نشستم و بستنی رو دستم گرفتم و داشتم تلویزیون میدیدم که یهو....
ʚPART_³⁸ɞ
جیمین: هعییی
یونا قهوه لیموناد منو آورد
ات: مرسی
یونا: خواهش..... بفرمایید
جونگکوک: ممنون
ب/ج: ممنون
ب/ات: ممنون
جیمین: ممنون
یونا: خواهش میکنم
ب/ج: خب شروع میکنم
ب/ات: بفرمایید
ب/ج: دختر تون و واسه جونگکوک میخوام
یونا:(ذوق)
ب/ات: باش
یونا: آخجونننن
ب/آت:مبارک باشه
جونگکوک:(ذوق و خنده)
آت:مبارک باشه
جونگکوک و یونا:مرسی
جیم:مبارک
جونگکوک و یونا:مرسی
ب/ج:مبارک باشه
جونگکوک:مرسی
یونا:مرسی باباجون
ات:(خنده)
خب اینا رفتن سر میز شام و نشستن شام بخورن بعد شام رفتن و نشستن کلی گفتن و خندیدن خیلی بهشون خوش گذشت تاریخ عروسی جونگکوک و یونا رو هم مشخص کردن دیگه کم کم بلند شدن و رفتن خونشون
جیمین ویو
اومدیم خونه لباس عوض کردم و خوابیدم رو تخت اتم لباس هاشو عوض کرد و و اومد رو تخت دراز کشید
جیمین:ات
ات:هوم
جیمین:خیلی دوست دارم
ات:منم عاشقتم
جیمین و ات: (خنده
(۴ماه بعد)
ات ویو
بچه هام قراره تا یک هفته دیگه بدنیا بیان خیلی خوشحالم ولی دکتر گفت شاید بچه ها زودتر بدنیا بیان بلندش دم رفتم رو مبل نشستم و بستنی رو دستم گرفتم و داشتم تلویزیون میدیدم که یهو....
۸.۱k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.