بگذار زمین زیر پر و بال تو باشد

بگذار زمین زیر پر و بال تو باشد
خورشید نماینده ی فعال تو باشد

بگذار پس از این همه حرافی بی ربط
خط های جهان جمله در اشغال تو باشد

هر چند خداوند غزل را به بشر داد
تا شعر برازنده ی امثال تو باشد

اوضاع جهان بدتر از آن است که بالکل
مضنون غزل فلسفه ی خال تو باشد

یک عمر قرار است به هر خاک بیفتی
تا یک وجب از خاک جهان مال تو باشد

سیمرغ شوی بگذری از قاف به قاشق
تا مرغ نحیفی نوک چنگال تو باشد

با این همه، بگذار به جای جدلی پوچ
در این جگر سوخته جنجال تو باشد
دیدگاه ها (۱)

ﺧـــــــــﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺁﺳﻤـــــــــــــــﺎﻥ !!“ﺑﻐﻀﺖ ” ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﮑ...

در پی کافه دنجی هستمته یک کوچه بن بست فراموش شدهکه در آن، یک...

دلی دریاتر از دریا، میان ساحل افتاده چرا تقدیر عاشقها، به دس...

‍ ‍ کی از جمعه ها جان خواهد آمدبه درد عشق، درمان خواهد آمدغب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط