𝓶𝔂 𝓭𝓮𝓼𝓽𝓲𝓷𝔂
𝓶𝔂 𝓭𝓮𝓼𝓽𝓲𝓷𝔂
𝓹𝓪𝓻𝓽=6
𝓼𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷 =2
هیون: ینی چی(اشکاش سرازیر شده)
حالم بد بود خیلی بد آخه چطوری چه طوری میشه که به بابا چاقو بخوره
یه دفه گوشیم زنگ خورد
فیلیکس: سلام گوریلللللل
هیون : فیلیکس (گریه)
فیلیکس: چی شده داداش چرا داری گریه میکنی؟
هیون: بابام(باگریه)
فیلیکس: بابات چی:
هیون: مرد(با گریه)
فیلیکس: آدرس جایی هستی رو بفرست
هیون:باشه(با گریه)
ویو لنا
هیون اصن حالش خوب نبود آروم نمیشد به زور آروم میشد به مامان هیون آرام بخش زدن حالش بده گریه های هیون رو میدیدم گریه م می گرفت رفتم هیون رو بغلم کردم(😈😂)
ویو فیلیکس
هیون اصن خوب نبود رفتم بغلش کردم یونا هم اومده بود یونا هم لنا رو بغل کرد
پلیس:آقای هوانگ
هیون:بله
پلیس : لطفا دنبالمون بیاین
هیون : باشه
فیلیکس: هیون بیام پیشت؟
هیون: نه نمیخواد
فیلیکس رو به لنا:تو برو پیشش
لنا: باشه
پلیس دارن راه میرن:ما تحقیق کردیم و فهمیدیم که پدرتون به قتل رسیده
۱۰=لایک
۵=کامنت
𝓹𝓪𝓻𝓽=6
𝓼𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷 =2
هیون: ینی چی(اشکاش سرازیر شده)
حالم بد بود خیلی بد آخه چطوری چه طوری میشه که به بابا چاقو بخوره
یه دفه گوشیم زنگ خورد
فیلیکس: سلام گوریلللللل
هیون : فیلیکس (گریه)
فیلیکس: چی شده داداش چرا داری گریه میکنی؟
هیون: بابام(باگریه)
فیلیکس: بابات چی:
هیون: مرد(با گریه)
فیلیکس: آدرس جایی هستی رو بفرست
هیون:باشه(با گریه)
ویو لنا
هیون اصن حالش خوب نبود آروم نمیشد به زور آروم میشد به مامان هیون آرام بخش زدن حالش بده گریه های هیون رو میدیدم گریه م می گرفت رفتم هیون رو بغلم کردم(😈😂)
ویو فیلیکس
هیون اصن خوب نبود رفتم بغلش کردم یونا هم اومده بود یونا هم لنا رو بغل کرد
پلیس:آقای هوانگ
هیون:بله
پلیس : لطفا دنبالمون بیاین
هیون : باشه
فیلیکس: هیون بیام پیشت؟
هیون: نه نمیخواد
فیلیکس رو به لنا:تو برو پیشش
لنا: باشه
پلیس دارن راه میرن:ما تحقیق کردیم و فهمیدیم که پدرتون به قتل رسیده
۱۰=لایک
۵=کامنت
۶.۶k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.