به همین دلخوشم
به همین دلخوشم
که هنوز دلواپسیهایم را بلدی
وقتی دلم میگیرد
بی آن که بگویم پنجره را باز میکنی
وقتی باران میبارد
در لیوان خودت برایم چای میریزی و
پرده را کنار میزنی
برای دستهایم نگرانی
وقتی میلرزد و سکوت میکند و
نگاهت را با بیقراریام هماهنگ میکنی.
من همین را در تو میپرستم
که اگر بخواهم عکس روی دیوار را برمیداری
حتی اگر لبخند سحرانگیزت را قاب گرفته باشد.
تو خوب میدانی
جز من کسی نباید اسیر جادویت باشد
به من فرصت بده
تا در کنار تو ناشکیباترین عاشق جهان باشم.
که هنوز دلواپسیهایم را بلدی
وقتی دلم میگیرد
بی آن که بگویم پنجره را باز میکنی
وقتی باران میبارد
در لیوان خودت برایم چای میریزی و
پرده را کنار میزنی
برای دستهایم نگرانی
وقتی میلرزد و سکوت میکند و
نگاهت را با بیقراریام هماهنگ میکنی.
من همین را در تو میپرستم
که اگر بخواهم عکس روی دیوار را برمیداری
حتی اگر لبخند سحرانگیزت را قاب گرفته باشد.
تو خوب میدانی
جز من کسی نباید اسیر جادویت باشد
به من فرصت بده
تا در کنار تو ناشکیباترین عاشق جهان باشم.
۸.۶k
۱۸ آذر ۱۴۰۰