دوست پسر سادیسمی من
𝑁𝑎𝑚𝑒:دوست پسر سادیسمی من🍷
𝑃𝑎𝑟𝑡:18
علامت کوک:_ علامت لارا:+
ویو لارا
بعد از اینکه معلممون من و هیون سو رو انداخت داخل یه گروه
پشمام ریخت
سرم درد گرفت از کلاس رفتم بیرون تا یه ذره هوا بخورم
تو راه رو بودم که یهو رعد و برق زد و شیشه روبه روم شکست
جیغ زدم که یهو هیون سو و شین از کلاس اومدن بیرون
و سریع اومدن پیشم دستم میسوخت نگاش کردم دیدم که داره ازش خون
میاد وقتی هیون سو دید سریع بردم درمانگاه
بعد از 1 ساعت
از درمانگاه مرخص شدم رفتم سر کلاس و کیفمو برداشتم
و گواهی پزشکی رو دادم به معلمم و رفتم خونه
{نکته: چون دست راست لارا اسیب دیده نمیتونه چیزی بنویسه}
بعد از 40 مین
به خونه رسیدم و رفتم تو اتاق کیفمو وسط اتاق پرت کردم
افتادم رو تخت بعد از چند مین فکر کردن خوابم برد
ویو لارا
خوابم برد خواب دیدم تو کره ام و رفتم سر قبرستون
رو قبر نوشته بود جئون جنگکوک و شوگا و جیمین بهم میگفتن
همش تقصیر منه تقصیر اون موقع است که کوک رو ول کردم
یهو از خواب پریدم
به خودم اومدم دیدم بغض داره گلومو خفه میکنه و بعد از مدتی
اشک جایگزین بغض شد
+: خداکنه خواب بوده باشه
یعنی کوک الان حالش خوبه؟
سالمه؟
یه عالمه سوال تو ذهنم بود اما دریغ از یه خبر از کوک
حتی نمیدونم الان کجاست
نمیدونم از کما در اومده یا نه
اصلا سالمه؟
فکرام داشتن روانیم میکردن و سعی کردم دیگه بهش فکر
نکنم و بخوابم
ویو شوگا
وقنی کوک اومد تو اتاق پشمام ریخت و واقعا ناراحت شدم
بعد از اینکه کوک از خونه زد بیرون و جیمین پشت سرش رفت
من خودمو جمع کردم و پشت سرشون رفتم و خیلی ازشون فاصله داشتم
دیدم جیمین وسط خیابون داره به کوک یه چیزایی میگه سریع دویدم
دیدم یه ماشین با سرعت به کوک زد و کوک افتاد رو زمین
×: کوووووووووووک
=: ن.... نه.. نهههههه.... کوککک
جیمین رفت سمت کوک و سرشو گذاشت رو پاش
=: ش... شوگاا زنگ.... بزن به اورژانس.. بدووو
=: ک.. کوک تورو خدا چشماتو باز کن... کوککک لطفا تحمل کن
الان ماشین میاد... کوک لطفا.. کوککک(همشو با گریه گفت)
×: زنگ زدم الان میاد
_: ج... جی... جیمین.... ممن.. ممنون ک.. که... ه... همیشه
پ... پیشم... بود... بودید
=: نههه... کوک حرف نزن انرژیتو حدر نده
×: ماشین.... اومد
ویو بیمارستان
ادامه دارد.....
𝑃𝑎𝑟𝑡:18
علامت کوک:_ علامت لارا:+
ویو لارا
بعد از اینکه معلممون من و هیون سو رو انداخت داخل یه گروه
پشمام ریخت
سرم درد گرفت از کلاس رفتم بیرون تا یه ذره هوا بخورم
تو راه رو بودم که یهو رعد و برق زد و شیشه روبه روم شکست
جیغ زدم که یهو هیون سو و شین از کلاس اومدن بیرون
و سریع اومدن پیشم دستم میسوخت نگاش کردم دیدم که داره ازش خون
میاد وقتی هیون سو دید سریع بردم درمانگاه
بعد از 1 ساعت
از درمانگاه مرخص شدم رفتم سر کلاس و کیفمو برداشتم
و گواهی پزشکی رو دادم به معلمم و رفتم خونه
{نکته: چون دست راست لارا اسیب دیده نمیتونه چیزی بنویسه}
بعد از 40 مین
به خونه رسیدم و رفتم تو اتاق کیفمو وسط اتاق پرت کردم
افتادم رو تخت بعد از چند مین فکر کردن خوابم برد
ویو لارا
خوابم برد خواب دیدم تو کره ام و رفتم سر قبرستون
رو قبر نوشته بود جئون جنگکوک و شوگا و جیمین بهم میگفتن
همش تقصیر منه تقصیر اون موقع است که کوک رو ول کردم
یهو از خواب پریدم
به خودم اومدم دیدم بغض داره گلومو خفه میکنه و بعد از مدتی
اشک جایگزین بغض شد
+: خداکنه خواب بوده باشه
یعنی کوک الان حالش خوبه؟
سالمه؟
یه عالمه سوال تو ذهنم بود اما دریغ از یه خبر از کوک
حتی نمیدونم الان کجاست
نمیدونم از کما در اومده یا نه
اصلا سالمه؟
فکرام داشتن روانیم میکردن و سعی کردم دیگه بهش فکر
نکنم و بخوابم
ویو شوگا
وقنی کوک اومد تو اتاق پشمام ریخت و واقعا ناراحت شدم
بعد از اینکه کوک از خونه زد بیرون و جیمین پشت سرش رفت
من خودمو جمع کردم و پشت سرشون رفتم و خیلی ازشون فاصله داشتم
دیدم جیمین وسط خیابون داره به کوک یه چیزایی میگه سریع دویدم
دیدم یه ماشین با سرعت به کوک زد و کوک افتاد رو زمین
×: کوووووووووووک
=: ن.... نه.. نهههههه.... کوککک
جیمین رفت سمت کوک و سرشو گذاشت رو پاش
=: ش... شوگاا زنگ.... بزن به اورژانس.. بدووو
=: ک.. کوک تورو خدا چشماتو باز کن... کوککک لطفا تحمل کن
الان ماشین میاد... کوک لطفا.. کوککک(همشو با گریه گفت)
×: زنگ زدم الان میاد
_: ج... جی... جیمین.... ممن.. ممنون ک.. که... ه... همیشه
پ... پیشم... بود... بودید
=: نههه... کوک حرف نزن انرژیتو حدر نده
×: ماشین.... اومد
ویو بیمارستان
ادامه دارد.....
- ۵.۸k
- ۰۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط