fake kook
fake kook
part⁶⑥
دو هفته بعد
ــــــــــــــــــــــــــ
رفتم سرکار
یکی اومد بهم گفت که جونگکوک اومده
در زدم رفتم داخل
ا/ت: جونگکوک
کوک: مین سانگ تو اینجا چیکار میکنی
ا/ت: منشیت هستم دیگه
کوک:باورم نمیشه
ا/ت: جوری بهم نگاه میکنی انگار میخوای بیرونم کنی؟
کوک: نه
ا/ت: قول میدم کارمو خوب انجام بدم
کوک: امیدوارم
ا/ت: چیزی ازم دیدی ناراحتی؟
کوک: نه ولی خیلی کار دارم
ا/ت: بیام کمکت؟
کوک: لازم نکرده
ا/ت: باشه ببخشید نارحتت کردم فک کردم خوشحال میشی فک میکردم میتونستم کمکت کنم هر صبح با شوق میومدم اینجا به اینکه بتونم ببینمت ولی مهم نیست موفق باشی
کوک: مین سانگ صبر کن
ا/ت: بله
اومد نزدیکم بغلم کرد
کوک: ببخشید خیلی عصبانی بودم بخاطر تو نه خیلی کار داشتم بیا کنارم بشین
ا/ت: میشه
کوک: اره چرا نشه تو دیگه منشیمی
ا/ت😀 اگه بخوای میتونم کمکت کنم
کوک: اره فقط یه چیزایی میتونی برام بخونی
ا/ت: حتما
رفتم کنارش نشستم کمکش کنم
ــــــــــــــــــــــــــــــ
یک ساعت بعد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک:تموم شد به لطف تو فک میکردم تا شب طول بکشه😊
ا/ت: رو من حساب کن
کوک: حتما چیکار کردی کجا میخوابیدی
ا/ت: برگشتم خونمون پسر خالم رفته خارج گفت تا دوماه دیگه برمیگرده میتونم تو این دو ماه راحت باشم
کوک: کمکت میکنم حل میشه
ا/ت: خیلی خوشحالم
کوک: که چی؟
ا/ت: تورو دارم تو این چند روز خیلی دلتنگت شده بودم
((عزیزای دل تروخدا اینقدر ننویسید این فیک زیاد جالب نیست بهتون گفتم که کمی صبر کنید میفهمید))
#فیک
#کوم
part⁶⑥
دو هفته بعد
ــــــــــــــــــــــــــ
رفتم سرکار
یکی اومد بهم گفت که جونگکوک اومده
در زدم رفتم داخل
ا/ت: جونگکوک
کوک: مین سانگ تو اینجا چیکار میکنی
ا/ت: منشیت هستم دیگه
کوک:باورم نمیشه
ا/ت: جوری بهم نگاه میکنی انگار میخوای بیرونم کنی؟
کوک: نه
ا/ت: قول میدم کارمو خوب انجام بدم
کوک: امیدوارم
ا/ت: چیزی ازم دیدی ناراحتی؟
کوک: نه ولی خیلی کار دارم
ا/ت: بیام کمکت؟
کوک: لازم نکرده
ا/ت: باشه ببخشید نارحتت کردم فک کردم خوشحال میشی فک میکردم میتونستم کمکت کنم هر صبح با شوق میومدم اینجا به اینکه بتونم ببینمت ولی مهم نیست موفق باشی
کوک: مین سانگ صبر کن
ا/ت: بله
اومد نزدیکم بغلم کرد
کوک: ببخشید خیلی عصبانی بودم بخاطر تو نه خیلی کار داشتم بیا کنارم بشین
ا/ت: میشه
کوک: اره چرا نشه تو دیگه منشیمی
ا/ت😀 اگه بخوای میتونم کمکت کنم
کوک: اره فقط یه چیزایی میتونی برام بخونی
ا/ت: حتما
رفتم کنارش نشستم کمکش کنم
ــــــــــــــــــــــــــــــ
یک ساعت بعد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک:تموم شد به لطف تو فک میکردم تا شب طول بکشه😊
ا/ت: رو من حساب کن
کوک: حتما چیکار کردی کجا میخوابیدی
ا/ت: برگشتم خونمون پسر خالم رفته خارج گفت تا دوماه دیگه برمیگرده میتونم تو این دو ماه راحت باشم
کوک: کمکت میکنم حل میشه
ا/ت: خیلی خوشحالم
کوک: که چی؟
ا/ت: تورو دارم تو این چند روز خیلی دلتنگت شده بودم
((عزیزای دل تروخدا اینقدر ننویسید این فیک زیاد جالب نیست بهتون گفتم که کمی صبر کنید میفهمید))
#فیک
#کوم
۳۵.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.