چیزی شبیه یک خودکشی ست
چیزی شبیه یک خودکشی ست
عبور از این کوچه ها و خیابان های این شهر که روزگاری بوی تو را میدادند
و دست در دستانت قدم هایمان را شماره میکردیم
هر شب مشتی آه زیرِ بغل زدن
و گوش دادن به حرف های دیوارهای این شهر مرا شکسته و شکسته تر میکند
یادش بخیر وقتی که لب هایم به لب هایت میخورد
الفبا پوست می انداخت و هزاران کلمه که دوستَت دارم را صدا میزدند به سوی لبهایت رژه میرفتند
تو نیستی دیگر اما در من
همیشه مردی ست منتظر در این کوچه ها و خیابان ها
که برای بوئیدن و بوسیدنت ، لحظه شماری میکند...
#علیرضا_بهجتی
عبور از این کوچه ها و خیابان های این شهر که روزگاری بوی تو را میدادند
و دست در دستانت قدم هایمان را شماره میکردیم
هر شب مشتی آه زیرِ بغل زدن
و گوش دادن به حرف های دیوارهای این شهر مرا شکسته و شکسته تر میکند
یادش بخیر وقتی که لب هایم به لب هایت میخورد
الفبا پوست می انداخت و هزاران کلمه که دوستَت دارم را صدا میزدند به سوی لبهایت رژه میرفتند
تو نیستی دیگر اما در من
همیشه مردی ست منتظر در این کوچه ها و خیابان ها
که برای بوئیدن و بوسیدنت ، لحظه شماری میکند...
#علیرضا_بهجتی
۱.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.