تنم تابوٺ غمڪَینی ڪہ جانم را نمی فهمددل تنڪَم ...حصار استخوانم را نمی فهمدشبیہ بغض نوزادے ڪہ ساعتهاسٺ می ڪَریدپر از حرفم ڪسی اما ...زبانم را نمیفهمد..!!