یه فیک جدید خب اره دیگه میخوام بنویسم حوصلم سر میره
یه فیک جدید خب اره دیگه میخوام بنویسم حوصلم سر میره
پس مثل یه سرگرمی میمونه اگه ریدم بهش یا همچین چیزی به دل نگیرین من اسکلم توی چیزی هم استعداد ندارم متاسفانه
به هر حال بعد خوندش هم ممکنه پشیمون بشین چون یکم زیادی ممکنه چرت باشه اصلا خودمم نمیدونم چی میخوام بنویسم دیگه ریدم بگین ریدی راحت تره راحت باشین کلا زیادی چرته و خب همین دیشب میخواستم بخوابم خود به خود سناریو اومد تو ذهنم یکم دردناکه و خودم بهش فکر میکردم حس میکردم یه چیزی داره تو دلم ذوب میشه و یه حس چرت و مسخره ای بود که خودم هم نمیدونم چیه و این فیک معرفی نداره چون ممکنه چرت و پرت باشه زیادی پس ممکنه یه چند تا پارت بنویسم اگه ریدم حذفش میکنم اگه هم نریدم پس چه بهتر ادامش میدم صد بار گفتم دوباره هم میگم امیدی ندارم که دیده بشه همینطوری یه جوارایی شما برای هدیه ی ۳۰۰ تایی شدنمون در نظرش بگیرید هر چند هدیه ی زیاد باحالی هم نیس و اون فیک رو هم ادامه میدم ولی خب من هیچ ادعایی برای این ندارم همونطور که اصلا نمیدونم ادعا چیه و فکر کنم مغزتون قابلیت این هم خوندن رو نداره پس سعی میکنم خلاصه کنم یه جورایی از نفرت شروع میشه و بعدش ریده بهش میشه و تموم میشه البته نمیدونم پایانش چطوره ممکنه : غیر منتظره،مسخره،غم انگیز،پایان خوش باشه،ترسناک باشه،نیم کاره باشه و.... به هر حال اینه دیگه و میدونم خیلی تا الانش هم وقتتون رو گرفتم بریم سراغ پارت اول راجب اون فیک هم شاید فردا یا امروز پارت دادم خب ببخشید زیادی زر زدم خب الان پارت اول و میدم (البته فک کنم)
پس مثل یه سرگرمی میمونه اگه ریدم بهش یا همچین چیزی به دل نگیرین من اسکلم توی چیزی هم استعداد ندارم متاسفانه
به هر حال بعد خوندش هم ممکنه پشیمون بشین چون یکم زیادی ممکنه چرت باشه اصلا خودمم نمیدونم چی میخوام بنویسم دیگه ریدم بگین ریدی راحت تره راحت باشین کلا زیادی چرته و خب همین دیشب میخواستم بخوابم خود به خود سناریو اومد تو ذهنم یکم دردناکه و خودم بهش فکر میکردم حس میکردم یه چیزی داره تو دلم ذوب میشه و یه حس چرت و مسخره ای بود که خودم هم نمیدونم چیه و این فیک معرفی نداره چون ممکنه چرت و پرت باشه زیادی پس ممکنه یه چند تا پارت بنویسم اگه ریدم حذفش میکنم اگه هم نریدم پس چه بهتر ادامش میدم صد بار گفتم دوباره هم میگم امیدی ندارم که دیده بشه همینطوری یه جوارایی شما برای هدیه ی ۳۰۰ تایی شدنمون در نظرش بگیرید هر چند هدیه ی زیاد باحالی هم نیس و اون فیک رو هم ادامه میدم ولی خب من هیچ ادعایی برای این ندارم همونطور که اصلا نمیدونم ادعا چیه و فکر کنم مغزتون قابلیت این هم خوندن رو نداره پس سعی میکنم خلاصه کنم یه جورایی از نفرت شروع میشه و بعدش ریده بهش میشه و تموم میشه البته نمیدونم پایانش چطوره ممکنه : غیر منتظره،مسخره،غم انگیز،پایان خوش باشه،ترسناک باشه،نیم کاره باشه و.... به هر حال اینه دیگه و میدونم خیلی تا الانش هم وقتتون رو گرفتم بریم سراغ پارت اول راجب اون فیک هم شاید فردا یا امروز پارت دادم خب ببخشید زیادی زر زدم خب الان پارت اول و میدم (البته فک کنم)
- ۳.۹k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط