وقتی باهم میرین دریا🌊✨p ۳
ویو پرنیا💙✨
رفتم کافه لباس مخصوص رو پوشیدم و سفارش های کسایی که میومدم رو میگرفتم به یه کسی که رسیدم برام اشنا بود احساس کردم همون تهیونگ هست که اومده بود دریا رفتم سمتش و خواستم سفارشم رو بگیرم که منو دید دوباره توی چشم های هم غرق شدیم وقتی میدیدمش قلبم میخواست از جاش دربیاد
تهیونگ:تو اینجا چیکار میکنی
پرنیا:من گارسون اینجام تهیونگ
تهیونگ :اهان
پرنیا:خب تو چی تو اینجا چیکار داری
تهیونگ:من بزرگ ترین مافیا ی شهرم دیگه اومدم پیش رفیق قدیمیم
پرنیا:عو رییس ببخشید چی میل دارید
تهیونگ:یه قهوه ی ۹۹ درصد
پرنیا:سریع براتون اماده میکنم ویز دیگه ای میل ندارید
تهیونگ:نه برو
پرنیا رفت و قهوه ساز رو روشن کرد قهوه ۹۹ درصد رو ریخت توش و امادش کرد گزاشت توی سینی و برد
پرنیا:بفرمایید
تهیونگ:کومارو (به کره ای یعنی ممنون 🙏🏻)
پرنیا از اونجا رفت
تهیونگ:میگم لی این دختره رو نمیتونی به عنوان خدمتکار به من بفروشی
لی:نمیدم والا اینجا خیلی زیاد گارسون داره باشه پس میفروشم
تهیونگ:خوبه چند میفروشی
لی:چون خیلی خوشگله بهت ۱ میلیون میفروشم
تهیونگ:هی بادیگارد یه میلیون از ماشین بیار
بادیگارد:چشم الان میارم
بادیگارد با کیف پر از پول اومد
تهیونگ:اینم واسه تو خب بهش بگو بیاد بریم کار دارم
لی:باشه.. پرنیاااااا(باداد)
پرنیا :بله رییس
لی :من ترو فروختم به تهیونگ باید بری خدمتکارش بشی اینجا دیگه کار نمیکنی
پرنیا:چشم (با بغض)
پرنیا با چشم های اشکی رفت رختکن تا لباسش رو عوض کنه چون زندگیش به باد رفته همهی دوستاش توی کافه فروخته شده بودن به مافیا ها و دوستاش زیر خواب اونا بودن و فکر میکرد که قراره زیر خواب تهیونگ بشه ولی اینطور نیست
ادامه دارد........
اسکی ممنوع❌
بچه ها ادمین تون قراره بیشتر فعالیت کنه چون یه سری گریه اومده سراغم بخواطر به دوست صمیمی که ولم کرد بدون هیچ دلیلی هست بخواطر همین انقدر میخوام فعالیت کنم که دلیل گریم فراموش بشه 🙂🖤
رفتم کافه لباس مخصوص رو پوشیدم و سفارش های کسایی که میومدم رو میگرفتم به یه کسی که رسیدم برام اشنا بود احساس کردم همون تهیونگ هست که اومده بود دریا رفتم سمتش و خواستم سفارشم رو بگیرم که منو دید دوباره توی چشم های هم غرق شدیم وقتی میدیدمش قلبم میخواست از جاش دربیاد
تهیونگ:تو اینجا چیکار میکنی
پرنیا:من گارسون اینجام تهیونگ
تهیونگ :اهان
پرنیا:خب تو چی تو اینجا چیکار داری
تهیونگ:من بزرگ ترین مافیا ی شهرم دیگه اومدم پیش رفیق قدیمیم
پرنیا:عو رییس ببخشید چی میل دارید
تهیونگ:یه قهوه ی ۹۹ درصد
پرنیا:سریع براتون اماده میکنم ویز دیگه ای میل ندارید
تهیونگ:نه برو
پرنیا رفت و قهوه ساز رو روشن کرد قهوه ۹۹ درصد رو ریخت توش و امادش کرد گزاشت توی سینی و برد
پرنیا:بفرمایید
تهیونگ:کومارو (به کره ای یعنی ممنون 🙏🏻)
پرنیا از اونجا رفت
تهیونگ:میگم لی این دختره رو نمیتونی به عنوان خدمتکار به من بفروشی
لی:نمیدم والا اینجا خیلی زیاد گارسون داره باشه پس میفروشم
تهیونگ:خوبه چند میفروشی
لی:چون خیلی خوشگله بهت ۱ میلیون میفروشم
تهیونگ:هی بادیگارد یه میلیون از ماشین بیار
بادیگارد:چشم الان میارم
بادیگارد با کیف پر از پول اومد
تهیونگ:اینم واسه تو خب بهش بگو بیاد بریم کار دارم
لی:باشه.. پرنیاااااا(باداد)
پرنیا :بله رییس
لی :من ترو فروختم به تهیونگ باید بری خدمتکارش بشی اینجا دیگه کار نمیکنی
پرنیا:چشم (با بغض)
پرنیا با چشم های اشکی رفت رختکن تا لباسش رو عوض کنه چون زندگیش به باد رفته همهی دوستاش توی کافه فروخته شده بودن به مافیا ها و دوستاش زیر خواب اونا بودن و فکر میکرد که قراره زیر خواب تهیونگ بشه ولی اینطور نیست
ادامه دارد........
اسکی ممنوع❌
بچه ها ادمین تون قراره بیشتر فعالیت کنه چون یه سری گریه اومده سراغم بخواطر به دوست صمیمی که ولم کرد بدون هیچ دلیلی هست بخواطر همین انقدر میخوام فعالیت کنم که دلیل گریم فراموش بشه 🙂🖤
۸.۰k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.