من
من
تو را ،،
در خوابهایم زندگی می کنم و
در بیداری زار می زنم ،،
تمامم را در تسلسلی ناهمگون
میان دریایی طوفانی رها کرده ام ،،
و هر بار آشفته تر به ساحل آغوشت
پناه برده ام ،،
این شبهای
بی تو ،،
بی نگاهت
بی دستانت
بی آغوشت
مجسمه ای بی جانم ،،
خیره به جای انگشتانت بر قلبم
چاره ای بیاندیش برای
ثانیه های نبودنت ،،
نبودن هم رسمی دارد جانانم
نمی شود که در نبودت انقدر باشی ،،
#مهنوش_نقاش_زاده
تو را ،،
در خوابهایم زندگی می کنم و
در بیداری زار می زنم ،،
تمامم را در تسلسلی ناهمگون
میان دریایی طوفانی رها کرده ام ،،
و هر بار آشفته تر به ساحل آغوشت
پناه برده ام ،،
این شبهای
بی تو ،،
بی نگاهت
بی دستانت
بی آغوشت
مجسمه ای بی جانم ،،
خیره به جای انگشتانت بر قلبم
چاره ای بیاندیش برای
ثانیه های نبودنت ،،
نبودن هم رسمی دارد جانانم
نمی شود که در نبودت انقدر باشی ،،
#مهنوش_نقاش_زاده
۴۹۹
۲۹ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.