.پروژه روانشناسی.
.پروژه روانشناسی.
#تکپارتی
بالاخره بعد از روز های متوال بی خوابی.. تلاش هاش برای سرانجام رسوندن پروژه روانشناسیش که درس مورد علافه اش هم بود جواب داد..
فایل پروژه رو به صورت پی دی اف برای استادش ارسال کرد..
بدون اینکه حتی فایلی که سِند میکرد رو چک کنه!
روی تختش ولو شد و از خستگی کش و قوسی به بدنش داد..
هنوز اونقدری نگذشته بود که صدای پیامک گوشیش بلند شد ..
کمی خودشو دراز کرد و اونو از روی پاتختیش برداشت...
پیام ارسال شده از استاد؟!
واقعا جای تعجب داشت... چون اون مرد جوونی بود و همین باعث میشد از دخترای کلاس درخواست های زیادی بشنوه و این خودش یکی از دلیل های محکمی بود که جواب هیچ کسی رو نمیداد...
حتی وقتی که درمورد درس ازش سوال میکرد جوابی دریافت نمیکرد.. البته حق هم داشت.. بعضیا خیلی سوء استفاده گرن ..
از دیدن اس ام اسی که دریافت کرده بود متعجب بود و وقتی تعجبش بیشتر شد که پیامی که توسط استادش ارسال شده بود رو خوند..
(_فکر نمیکردم دختر درس خون کلاس من که از قضا ، همیشه به موقع سرکلاسهام حاضره و تمام نمره هاش کامله، عکس نودش رو به عنوان پروژه روانشناسیش برای استادش بفرسته)
هنوز اون پیامو حضم نکرده بود که پیام بعدی نظرشو جلب کرد..
(_ اینو به عنوان کیم سوکجین نمیگم، به عنوان استادت میگم کیوتی، بیشتر رو پروژه ات کار کن شاید اونموقع یه فکرایی راجبت کردم، دختر خوب!)
ناباور به پیامی که دریافت کرده بود گوشی قفل کرد و روی تخت انداخت..
خب مثل اینکه این اشتباه بزرگ قراره براش گرون تموم شه..!
نظر؟
#تکپارتی
بالاخره بعد از روز های متوال بی خوابی.. تلاش هاش برای سرانجام رسوندن پروژه روانشناسیش که درس مورد علافه اش هم بود جواب داد..
فایل پروژه رو به صورت پی دی اف برای استادش ارسال کرد..
بدون اینکه حتی فایلی که سِند میکرد رو چک کنه!
روی تختش ولو شد و از خستگی کش و قوسی به بدنش داد..
هنوز اونقدری نگذشته بود که صدای پیامک گوشیش بلند شد ..
کمی خودشو دراز کرد و اونو از روی پاتختیش برداشت...
پیام ارسال شده از استاد؟!
واقعا جای تعجب داشت... چون اون مرد جوونی بود و همین باعث میشد از دخترای کلاس درخواست های زیادی بشنوه و این خودش یکی از دلیل های محکمی بود که جواب هیچ کسی رو نمیداد...
حتی وقتی که درمورد درس ازش سوال میکرد جوابی دریافت نمیکرد.. البته حق هم داشت.. بعضیا خیلی سوء استفاده گرن ..
از دیدن اس ام اسی که دریافت کرده بود متعجب بود و وقتی تعجبش بیشتر شد که پیامی که توسط استادش ارسال شده بود رو خوند..
(_فکر نمیکردم دختر درس خون کلاس من که از قضا ، همیشه به موقع سرکلاسهام حاضره و تمام نمره هاش کامله، عکس نودش رو به عنوان پروژه روانشناسیش برای استادش بفرسته)
هنوز اون پیامو حضم نکرده بود که پیام بعدی نظرشو جلب کرد..
(_ اینو به عنوان کیم سوکجین نمیگم، به عنوان استادت میگم کیوتی، بیشتر رو پروژه ات کار کن شاید اونموقع یه فکرایی راجبت کردم، دختر خوب!)
ناباور به پیامی که دریافت کرده بود گوشی قفل کرد و روی تخت انداخت..
خب مثل اینکه این اشتباه بزرگ قراره براش گرون تموم شه..!
نظر؟
۱.۴k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.