پارت چهل چهار غریبه آشنا

#پارت_چهل_چهار #غریبه_آشنا
ئونسو

+کی اینطور...اون اصلا تو رو نمیشناسه
-آره حتی اسممو گفتم هم نشناخت
+خب حالا مشکل کجاست؟
-مشکل اینه ک جوری ذهنمو درگیر خودش کرده ک هیچ کاری نمیتونم انجام بدم،حس میکنم تنهاست،دوست دارم کنارش باشم و کمکش کنم،حس میکنم از خودش فراریه ک لباس پسرونه میپوشه اون حتی موهاشم پسرونه بود و کلاه سرش بود
+خب یه جوری یواش یواش خودتو بهش نزدیک کن،یه جوری ک بتونه بهت اعتماد کنه و قبول کنه ک کنارش باشی،فقط حواست رو بده ک فک نکنه دلت براش میسوزه یا حس ترحم داری نسبت بهش
-باشه مرسی ک حرفامو گوش دادی نیاز داشتم با یکی حرف بزنم،بهتر از تو کسی به ذهنم نرسید
+عزیزم این چه حرفیه ما خواهر برادریم دیگه،مشکلی هم پیش اومد بیا دوباره بهم بگو
-باشه حتما
+امشب هم میری؟
-کجا؟
+کنار رود هان
-آره حتما میرم ک تانیا رو ببینم
+منم دوست دارم ببینمش وقتی ک تونستی آرومش کنی و بهت اعتماد کرد منم یه روز ببر باهات ببینمش،سعی کن تمرکز کنی کمتر از یه هفته دیگه کنسرت سئول شروع میشه،نمیخوای ک ضعیف عمل کنی؟
-نه دونسونگ حواسم هست یعنی سعی میکنم حواسم باشه،الان ک بهت گفتم یکم ذهنم آروم تر شده
+خوبه،میری بیرون هم حواست به خودت باشه
-مرسی ک انقد خواهر خوبی هستی

کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf #exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena