چو چشمانم به دیدارت مُنوّر شد
چو چشمانم به دیدارت مُنوّر شد
جمالت در خیالاتم مُصوّر شد
به نوری کز رخت تابیده بر جانم
گناه آلوده چشمانم مطهر شد
به خوش بویی به دشت اندر گلستان ها
گل از سیمای مُشکینت مُعطّر شد
به تصدیق آمد این تشبیهِ رویایی
که صورت در خیال اندر مُکرّر شد
غزل طی شد قوافی خوش به چین آمد
چو نامت بیتِ شعرم را مُصدّر شد
خُم از چشمانِ شهلایت به جوش آمد
عِنَب زان شهدِ شیرینت مُخمّر شد
فلک رندانه بر زد قرعه نامم را
به عشقت سرفرازیدن مُقدّر شد
جمالت در خیالاتم مُصوّر شد
به نوری کز رخت تابیده بر جانم
گناه آلوده چشمانم مطهر شد
به خوش بویی به دشت اندر گلستان ها
گل از سیمای مُشکینت مُعطّر شد
به تصدیق آمد این تشبیهِ رویایی
که صورت در خیال اندر مُکرّر شد
غزل طی شد قوافی خوش به چین آمد
چو نامت بیتِ شعرم را مُصدّر شد
خُم از چشمانِ شهلایت به جوش آمد
عِنَب زان شهدِ شیرینت مُخمّر شد
فلک رندانه بر زد قرعه نامم را
به عشقت سرفرازیدن مُقدّر شد
۳.۶k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.