چو چشمانم به دیدارت منور شد

چو چشمانم به دیدارت مُنوّر شد
جمالت در خیالاتم مُصوّر شد
به نوری کز رخت تابیده بر جانم
گناه آلوده چشمانم مطهر شد
به خوش بویی به دشت اندر گلستان ها
گل از سیمای مُشکینت مُعطّر شد
به تصدیق آمد این تشبیهِ رویایی
که صورت در خیال اندر مُکرّر شد
غزل طی شد قوافی خوش به چین آمد
چو نامت بیتِ شعرم را مُصدّر شد
خُم از چشمانِ شهلایت به جوش آمد
عِنَب زان شهدِ شیرینت مُخمّر شد
فلک رندانه بر زد قرعه نامم را
به عشقت سرفرازیدن مُقدّر شد
دیدگاه ها (۵)

می‌دانی، در تنهایی نیست که دلتنگ تو می‌شوم، بلکه در جمع این‌...

ای داده مرا خاطره ی عشق تو بر باداز تو گله ای نیست گلم خانه ...

‌ ‌ ‏بــــاز ایــــن دل دیــــوانــــه عــــاشــــق شــــده ...

تا لحظه ی مرگ چشم من منتظر استآرامش قلب عاشقم در سفر استدل ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط