★سختی★

★سختی★
پارت ۵...
تا قبل از این لحظه فکر نمی‌کرد که چقدر ترسیده.
نفس عمیق نامحسوسی کشید و مستقیم تو چشمای آلفای روبروش نگاه کرد.
+سرنوشت بی فرقه ها چی میشه؟!
تهیونگ پوزخندی زد و دوباره صاف ایستاد.
_تو فکر نقض قوانینی یا فقط کنجکاوی؟
جونگکوک هم متقابلا توی دلش پوزخند زد.
اون نه تو فکر نقض قوانین بود نه یه پسر احمق کنجکاو بود.
اون حتی مطمئن نبود بهش اجازه بدن پیش بی فرقه ها زندگی کنه.
بی فرقه ها دسته دیگه ای بودن که چون از نظر حکومت لیاقت کافی نداشتن رها شدن و هیچ امکاناتی در اختیارشون قرار نمیگرفت اما جونگکوک؛ اون فرق داشت‌...
+فقط کنجکاوم
تهیونگ دوباره پوزخندی زد و درحالی که رو برگردونده بود و به راهش ادامه می‌داد با صدای بلند جواب جونگکوک رو داد:
_بی فرقه ها آدمای بی ارزشی هستن پس اون چیزی که لایقشونه رو دریافت میکنن.
چند ساعت تو محوطه نسبتا بزرگی منتطر بود.
اطرافیانشو میدید که بعضیا با اشتیاق و بعضیا با اظطراب راجب فرقه احتمالی شون صحبت میکردن.
آلفا ها قدرتمندن؛ اونا ها سرعت بالایی دارن و توی مبارزه قوی هستن.
بتا ها خیلی باهوشن؛ سیستم های پزشکی و اداری کلا زیر نظر اونهاس.
امگا ها قابلیت باروری دارن؛ اونا طبق طبیعت بدنشون خیلی آرومن، دنیا بدون اونا بی نقصه.
جونگکوک...اون هیچ سهمی توی این فرقه ها نداره؛ سرعت بالایی داره ولی خیلی قوی نیست؛ باهوشه ولی تمرکز کافی نداره؛ قابلیت باروری داره ولی نمیتونه مثل امگا ها آروم باشه.

ادامه دارد...