گفت شاعر از چی می نویسی
گفت : شاعر از چی می نویسی؟!
گفتم:از عشق و بارون و تنهایی..
گفت:چی می شه
عاشق می شی، بارونی می شی
بعد تنها می شی؟!
گفتم:روزگاره دیگه ...هم بهار داره،
هم پاییز، هم زمستون..
گفت: فرق داره؟
گفتم: آره
یه موقع با چشم می بینی ،
یه موقع با عقل ،
یه موقع با دلت ...
من با دلم دیدم!
واسه همین هم بهارش قشنگه
هم پاییزش ،
هم زمستونش..
داشت می رفت یه نگاه کرد
گفت: اسم تنهاییتو چی می ذاری؟!
گفتم: "یه حس خوب با عشق و بارون و تنهایی"
.
گفتم:از عشق و بارون و تنهایی..
گفت:چی می شه
عاشق می شی، بارونی می شی
بعد تنها می شی؟!
گفتم:روزگاره دیگه ...هم بهار داره،
هم پاییز، هم زمستون..
گفت: فرق داره؟
گفتم: آره
یه موقع با چشم می بینی ،
یه موقع با عقل ،
یه موقع با دلت ...
من با دلم دیدم!
واسه همین هم بهارش قشنگه
هم پاییزش ،
هم زمستونش..
داشت می رفت یه نگاه کرد
گفت: اسم تنهاییتو چی می ذاری؟!
گفتم: "یه حس خوب با عشق و بارون و تنهایی"
.
- ۸۷۷
- ۱۳ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط