جیمین ات
جیمین : ا/ت......
سرم رو بر گردوندم و به جیمینی که سشوار دستش بود و متعجب داشت نگام می کرد، نگاه کردم
جیمین : ببین ..... بزار برات توض ...
نداشتم حرفش رو کامل که با سرعت رفتم سمتش و از یقه لباس گرفتمش و لبام رو روی لباش گذاشتم
اولش خودشم تعجب کرد ولی کم کم اونم سشوار رو انداخت و از کمر منو گرفت
سرم رو بر گردوندم و به جیمینی که سشوار دستش بود و متعجب داشت نگام می کرد، نگاه کردم
جیمین : ببین ..... بزار برات توض ...
نداشتم حرفش رو کامل که با سرعت رفتم سمتش و از یقه لباس گرفتمش و لبام رو روی لباش گذاشتم
اولش خودشم تعجب کرد ولی کم کم اونم سشوار رو انداخت و از کمر منو گرفت
- ۶.۴k
- ۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط