فیک
#فیک
#تهیونگ
#بی_تی_اس
دراز کشید
تهیونگ : خیلی رو مخه
ا/ت : تهرونیا میشه بپرسم چیکار کردم؟
تهیونگ : لازم به گفتن نیست
رفتی کنارش نشستی که چشماشو بست
ا/ت : تهیونگل لطفا چشمات رو باز کن می خوام چشمات رو ببینم
تهیونگ : ببینی که چی بشه، می خوام چشمام بسته بمونه این طوری دوست دارم، به هر حال برو بقیه رو ببین
نیازی نیست منو ببینی ، همه برات جذابن
بقیه رو بیشتر دوست داری تا من
ا/ت : یه چه حقی اینجوری میگی ، تو خیلی جذاب تری پس ...
تهیونگ : پس ؟!
تهیونگ : نیازی نیست
تهیونگ : مجبوری ابراز علاقه کنی؟
تهیونگ : نمیخواد
تهیونگ : برو بیرون
ا/ت : هی تو خیلی .......
تهیونگ : من خیلی چی؟
ا/ت : هیچی خیلی کیوتی
تهیونگ : نه برو به اعضا بیشتر توجه کن
ا/ت : یا تهیونگ کی گفته اصلا هم
تهیونگ : نه واقعیته
ا/ت : تو برای اینکه از کوکی تعریف کردم اینجوری می کنی
ا/ت : تو حسودی کردی درسته؟
تهیونگ : چی حسودی؟!
تهیونگ : من اصلا حسودی نمی کنم هیچ وقت
اروم نشستی روی شکمش
ا/ت : حتی وقتی که حسودی میکنی
ا/ت : خیلی کیوت میشی
چطور می تونی همیشه اینقدر جذاب و کیوت باشی؟!
تهیونگ : نمی خواد ازم تعریف کنی !
ا/ت : یا قهر نباش هر چی بگی انجام میدم
تهیونگ : هی چی؟!
تهیونگ : نمی خوام
تهیونگ : هیچی نمی خوام
ا/ت : هر چی بگی!
تهیونگ : ااومنمی خوام
تهیونگ : چجوری یعنی هر کاری بگم می کنی؟!
چشماشو باز کرد و نگاهشو دوخت بهت
سرتو به معنی اره تکون دادی
از سر تا پا نگاهت کرد
نگاهش روی لبات قفل شد
توی یک حرکت جا هاتونو عوض کرد و روت خیمه زد
دستاتو گذاشتی روی شونه هاش
به خاطر حرکت یهوییش از ترس چشماتو بستی
از روت بلند زد
تو هم بلند شدی کنارش وایسادی
#تهیونگ
#بی_تی_اس
دراز کشید
تهیونگ : خیلی رو مخه
ا/ت : تهرونیا میشه بپرسم چیکار کردم؟
تهیونگ : لازم به گفتن نیست
رفتی کنارش نشستی که چشماشو بست
ا/ت : تهیونگل لطفا چشمات رو باز کن می خوام چشمات رو ببینم
تهیونگ : ببینی که چی بشه، می خوام چشمام بسته بمونه این طوری دوست دارم، به هر حال برو بقیه رو ببین
نیازی نیست منو ببینی ، همه برات جذابن
بقیه رو بیشتر دوست داری تا من
ا/ت : یه چه حقی اینجوری میگی ، تو خیلی جذاب تری پس ...
تهیونگ : پس ؟!
تهیونگ : نیازی نیست
تهیونگ : مجبوری ابراز علاقه کنی؟
تهیونگ : نمیخواد
تهیونگ : برو بیرون
ا/ت : هی تو خیلی .......
تهیونگ : من خیلی چی؟
ا/ت : هیچی خیلی کیوتی
تهیونگ : نه برو به اعضا بیشتر توجه کن
ا/ت : یا تهیونگ کی گفته اصلا هم
تهیونگ : نه واقعیته
ا/ت : تو برای اینکه از کوکی تعریف کردم اینجوری می کنی
ا/ت : تو حسودی کردی درسته؟
تهیونگ : چی حسودی؟!
تهیونگ : من اصلا حسودی نمی کنم هیچ وقت
اروم نشستی روی شکمش
ا/ت : حتی وقتی که حسودی میکنی
ا/ت : خیلی کیوت میشی
چطور می تونی همیشه اینقدر جذاب و کیوت باشی؟!
تهیونگ : نمی خواد ازم تعریف کنی !
ا/ت : یا قهر نباش هر چی بگی انجام میدم
تهیونگ : هی چی؟!
تهیونگ : نمی خوام
تهیونگ : هیچی نمی خوام
ا/ت : هر چی بگی!
تهیونگ : ااومنمی خوام
تهیونگ : چجوری یعنی هر کاری بگم می کنی؟!
چشماشو باز کرد و نگاهشو دوخت بهت
سرتو به معنی اره تکون دادی
از سر تا پا نگاهت کرد
نگاهش روی لبات قفل شد
توی یک حرکت جا هاتونو عوض کرد و روت خیمه زد
دستاتو گذاشتی روی شونه هاش
به خاطر حرکت یهوییش از ترس چشماتو بستی
از روت بلند زد
تو هم بلند شدی کنارش وایسادی
۲۶.۹k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.